English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clock work U چرخهای ساعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
work against the clock U بکوب کار کردن
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
To go to work . to start work . U سر کار رفتن
three second clock U ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
clock U ساعت
the two o'clock d. U توزیع ساعت دو
clock U دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock U ساعت
four o'clock U گل لاله عباسی
at eight o'clock U در ساعت هشت
four o'clock U لاله عباسی
four o'clock U ساعت چهار
clock U زمان
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock U ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock U وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock U سنجیدن باساعت
clock U سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
o'clock U ساعت از روی ساعت
clock U زمانگیری
clock U زمان سنج
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U تپش زمان سنجی ساعت
clock U ساعت ورزشگاه
clock U تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock U خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
wall clock ساعت دیواری
twentyfour second clock U ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
military clock U ساعت یا وقت نظامی
tower clock U برج ساعت
time clock U گاه ساعت
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to watch the clock U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
clock maker U ساعت ساز
clock method U روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock paradox U پارادکس زمانی
clock pulse U تپش زمان سنجی
clock rate U نرخ زمان سنجی
clock signal U علامت زمان سنجی
clock skew U اریب زمان سنجی
clock speed U سرعت ساعت
clock stagger U رتبه زمان سنجی
clock track U شیار زمان سنجی
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
digital clock U زمان سنج رقمی
digital clock U ساعت رقمی
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
electric clock U ساعت الکتریکی
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
game clock U ساعت ورزشگاه
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
relocation clock U دایره تنظیم تیر
relocation clock U دایره تنظیم هدف
round-the-clock U روز و شب
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
round-the-clock شبانه روزی
five-o'clock shadows U ته ریش
five-o'clock shadow U ته ریش
roller clock U چشمی بسته قرقره دار
biological clock U زیستآهنگ
biological clock U زیست گشت
biological clock U ساعت زیستی
shot clock U ساعت مسابقه
round-the-clock U لاینقطع
round-the-clock U پیوسته
clock operator U تنظیمکنندهوقت
face of the clock U صفحه ساعت
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
round the clock U ۲۴ ساعته
to clock out [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
internal clock U ساعت داخلی
lady clock U کفشدوز
lady clock U پینه دوز
master clock U شاه زمان سنج
master clock U زمان سنج اصلی
This is a self - winding clock . U این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
clock timer U زمانموردنظر
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
clock generator U ساعت زا
clock frequency U بسامد زمان سنجی
alarum clock U ساعت شماطهای
cuckoo clock U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
alarum clock U خیزانک
alarm clock U ساعت شماطهای
clock generator U مولد زمان سنجی
chess clock U ساعت شطرنج
atomic clock U ساعت اتمی
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
horizontal clock system U طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
Does this clock keep good time? U این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
the clock was put back U عقربههای ساعت را عقب بردند
real time clock U ساعت بلادرنگ
to clock off [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
The clock is fast (gaining). U ساعت دیواری تند کار می کند
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
to advance the hand of a clock U عقربه ساعت را جلو کشیدن
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
The plane to ... departs at ... o'clock. U هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
weight-driven clock mechanism U مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock). U روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
work U عمل کردن
work U قطعه کار
work U کوشش
work U کار کردن
work U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
they have done their work U را کرده اند
work U عملی شدن
work U موثر واقع شدن
work U کارکردن
work out <idiom> U موثر بودن
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
work in <idiom> U ساییدن
work in <idiom> U قاطی کردن
work out U تمرین
work into <idiom> U آرام آرام مجبور شدن
work off <idiom> U اجبار چیزی به حرکت
work U انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
work on/upon <idiom> U تفثیر گذاردن
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
work U استحکامات
wonder work U معجزه استادی عجیب
to work out U پیداکردن
to work off U مصرف کردن دست کشیدن از
to work off U بفروش رساندن اب کردن
to work off U خالی کردن
to work in U داخل کردن
to work in U جادادن
work off U از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
work out U از کار کاردراوردن
work out U در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
to work out U زیادخسته کردن
to work out U منتهای استفاده را کردن از
work in U با فعالیت و کوشش راه بازکردن
work in U مشکلات را از میان برداشتن
we have done our work U را کردیم
we have done our work U ما کار خود
work in U داخل کردن
work in U وفق دادن
useful work U کار سودمند
useful work U کار مفید
to work with a will U بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
work out U حل کردن
to look for work U عقب کارگشتن
to look for work U پی کار گشتن
work up U ترکیب کردن ساختن
work up U عمل اوردن
work U کار
work U شغل
work U وفیفه
work U زیست عمل
work U عملکرد
work U نوشتجات
work U اثارادبی یا هنری
work up U بتدریج برانگیختن
work up U کم کم فراهم کردن
work out U تعبیه کردن
work out U تدبیرکردن
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
work out U تمرین امادگی
work out U برنامه یک جلسه تمرین
out of work U بیکار
they have done their work U کار خود
work U کار [فیزیک]
work U کارخانه
work out <idiom> U تمرین کردن
work over <idiom> U کتک زدن برای اخاذی
to work together U باهم کارکردن
do your own work U کارخودتانرابکنید
to work together U تعاون کردن
by work U کار غیر مقرر
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
by work U کار فرعی
i am through with my work U کارم به پایان رسید
to work together U دست به دست هم دادن
at work U مشغول کار
all work and no p U درکارامدن
to work out U دراوردن
at work U دست درکار
to work it <idiom> U روی چیزیی کارکردن و حل کردن
to work it <idiom> U چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
he is at work U سر کار است
he is at work U مشغول کاراست
at work U سر کار
to work out something U چیزی را حل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com