English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cirro status U ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cirro cumulus U لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
status U وضع
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status U مشابه 9596
status U یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status U اهمیت یا موقعیت
status U وضع اجتماعی یا قانونی
status U حالت
status U وضعیت
status U حال پایه
status U مقام
status U شان
status U پایگاه
status board U تابلوی وضعیت
socioeconomic status U پایگاه اجتماعی- اقتصادی
social status U موقعیت اجتماعی
social status U پایگاه اجتماعی
professional status U پایگاه حرفهای
personnel status U وضع افراد
personnel status U وضعیت پرسنلی
personal status U احوال شخصیه
nonpay status U وضعیت قطع حقوق
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
nonduty status U حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board U تابلو وضعیت
status symbols U نماد منزلت
status symbol U نشانهی شان و اعتبار
status symbol U علامت مقام
status symbol U نماد منزلت
status word U کلمه وضعیت نما
status report U گزارش وضعیت
status register U ثبات وضعیت
status of limitations U قانون مرورزمان
status map U نقشه وضعیت نما
status enquiry U پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status enquiry U پرسش نامه وضعیت
status code U رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status symbols U علامت مقام
mental status U وضع روانی
maintenance status U وضعیت نگهداری
class status U پایگاه طبقهای
status quo U وضع فعلی
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active status U خط مشی فعال توپخانه
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
achieved status U پایگاه اکتسابی
marital status U وضع تاهل
status quo U وضع کنونی وضع موجود
status quo U وضع کنونی حالت طبیعی
status quo U وضع موجود
control status U وضعیت کنترلی
control status U وضعیت کنترل اتش
device status U وضعیت دستگاه
low status U دون پایه
status symbols U نشانهی شان و اعتبار
inactive status U خط مشی خاموش
inactive status U وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status U حالت انتساب
high status U بلندپایه
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
financial status U وضع مالی
duty status U وضعیت خدمتی
citizenship [status of a citizen] U ملیت [حقوق] [سیاست]
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
Status . Position and rank. U مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
It is not much of a reputation (status symbol) for one. U اینهم برای آدم شهرت نشد
key status indicator U نشانگر وضعیت کلید
program status word U کلمه وضیت برنامه
two sided disk status U اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
civil status office U دفتر سجل و احوال
channel status word U کلمه وضعیت مجرا
program status word U کلمه وضعیت برنامه
equal status persons U افراد همپایه
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum U حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com