Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
charging handle
U
دستهینشانگیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charging
U
پر کردن
self charging
U
تحمیل شونده بنفس خود خودکار
self charging
U
خود بخود پر شونده
charging
U
شارژ
charging
U
بارگیری
charging
U
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
charging
U
شارژینگ
charging rate
U
شدت پر کردن
charging point
U
محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
charging crane
U
جرثقیل بارگیری
charging car
U
واگن بارگیری
charging wharf
U
اسکله بارگیری
charging fuse
U
فیوز پر کردن
accumulator charging
U
باردارشدن اکومولاتور
charging berth
U
اسکله بارگیری
charging light
U
چراغشارژ
charging socket
حفره جا شارژر
bucket charging
U
بارگیری با سطل
charging side
U
محل بارگیری کوره
battery charging cable
U
کابل باتری پر کن
charging indicator lamp
U
لامپ نشاندهنده بار
battery charging rectifier
U
باتری پر کن
coke charging car
U
واگن بار گیری ذغال کک
resonant charging choke
U
چوک پرکننده همنوا
line charging current
U
جریان بارگیری خط
battery charging plug
U
دو شاخه باتری پر کن
line charging current
U
جریان بار شبکه
ingot charging crane
U
جراثقال بارگیری شمش
line charging capacity
U
فرفیت بارگیری خط
battery charging rheostat
U
رئوستای باتری پر کن
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
the handle to one's name
U
لقب
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
take-up handle
U
دستهسوارکننده
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle
U
بکار بردن
handle
U
دستگیره
handle
U
وسیله لمس
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
مانور کردن
handle
U
دست زدن
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
دسته گذاشتن
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
احساس بادست
handle
U
دست زدن به
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
ضامن دستگیره
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle
U
گیره
handle
U
قبضه شمشیر
handle
U
دسته
handle
U
دستکاری کردن
handle
U
دست داشتن دسته
handle
U
با دست عمل کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
side handle
U
دستهجانبی
door-handle
U
دستگیرهدر
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
grab handle
U
دستگیره
door handle
U
دستگیرهدر
cross handle
U
ضامنضربدری
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
door-handle
U
اهرم در
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
carrying handle
U
دستهحمل
types of handle
U
انواعدسته
grip handle
U
جادستی
guide handle
U
دستهیراهنما
starter handle
U
دستهآغازگر
safety handle
U
دستهایمنی
retractable handle
U
دستهجمعشو
pull handle
U
دستهکشش
lifting handle
U
دستهبلندکننده
traversing handle
U
دستهعرضی
turning handle
U
دستهچرخشگر
knob handle
U
دکمهدستی
insulated handle
U
دستهعایقدار
half handle
U
نیمدسته
gun handle
U
دستهتلمبه
carriage handle
U
دستگیرهحامل
brake handle
U
ترمزدستی
capstan handle
U
هندل
knurled handle
U
دستگیره اج دار
jug handle
U
شکاف به عرض دست
scoop handle
U
مشته
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
handle bar
U
فرمان
handle bar
U
دسته دوچرخه
hammer handle
U
دسته چکش
file handle
U
دسته سوهان
balanced handle
U
دسته تعادل
carrier handle
U
دسته حمل
carrier handle
U
دستگیره حمل
lever handle
U
دستگیره اهرم
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
the handle of the face
U
بینی
the handle of the face
U
دماغ
crank handle
U
اهرم دستی
star handle
U
دستگیره گردان
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
pump handle
U
زیاد تکان دادن
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
elevating handle
U
دستهبالابر
operating handle
U
دستگیره کولاس
operating handle
U
دستگیره عامل
auxiliary handle
U
دستهکمکی
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
anti-vibration handle
U
دستهضدلغزش
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
I can handle (cope with) hom.
U
از پس اوبرمی آیم
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
oxygen control handle
U
دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle
U
دستهنگهدارندهپیستون
interior door handle
U
دستهداخلدر
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
handle bar arm
U
دسته فرمان
figure skiing handle
U
دستهچوباسکی
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle.
U
آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com