English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
character fill U پر کردن کاراکترها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fill up U خاکریزی نمودن
to fill in U درج کردن
to fill in U نوشتن خاکریزی کردن
to fill out U تکمیل کردن توسعه دادن
to fill up U لبریزکردن
to fill up U پرکردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
to fill up U اشغال کردن
zero fill U پر کردن با صفر
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
fill (something) in <idiom> U جای خالی راپرکردن
fill out <idiom> U نوشتن حقایقی که نوشته شدهاند
fill U پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
fill U پر کردن چیزی
to fill in U پرکردن
fill away U بادبان برافراشتن
fill up U پر کردن
fill up U اشغال کردن
fill up U پر شدن
fill up U پرکردن
fill up U تکمیل کردن
fill up U لبریز کردن
fill out U پر کردن
fill out U تکمیل کردن
fill in U جانشین شونده
fill in U جانشین کردن
fill in U پر کردن
fill in U شرح دادن
fill away U بادبان اراستن
fill up U کاملاگ پر کردن چیزی
to fill out U تمام کردن
fill U حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
fill U انباشتن اکندن
fill U نسخه پیچیدن
fill U سیر کردن
fill U خاکریزی
fill U پر شدن
fill U پر کردن
fill U خاکریز
fill U باد کردن
fill U پر کردن یا شدن
fill U تار
fill U رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
fill U تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
selected fill U مصالح انتخابی برای خاکریزی
to fill up an excavation U گودی ای راباخاک پرکردن
to fill up an excavation U خاک ریزی کردن
fill dike U پربرف وباران
fill one's shoes <idiom> U جابهجایی رضایت بخش
fill oneself out U خود را سیر کردن
fill gap U شکاف پرونده
to fill the chair U ریاست کردن
to fill the chair U برکرسی نشستن
scour and fill U کندن و پر کردن
height of fill U بلندی اکند
rock fill U سنگریز
downstream fill U توده پایاب خاکریز پایاب
eat to your fill U بخوریدتاسیرشوید
to eat one's fill of U سیرخوردن
downstream fill U پشته پایاب
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
back fill U عمل دوباره پر کردن
big fill U افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
raster fill U پر کردن محل تصویر
random fill U خاکریز بی ترتیب
height of fill U ارتفاع خاکریز
rock fill dam U سد سنگریز
dry rubble fill U سنگچینی بدون ملات
loose fill insulation U عایقخاکریز
earth fill dam U سد خاکی
hydraulic fill dam U سد خاکریز ابی
sluiced rock fill U سنگریز ابپاشی شده با فشار
rock fill dam U سد سنگی
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
character U دخشه
character U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character U نهاد سیرت
character U صفت اختصاصی
character U خیم
in character <idiom> U مثل معمول
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U صفت
character U منش
character U مونه
character U نویسه
character U خط
character U عدد صحیح خصوصیت
character U حرف
character U سیرت
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character U علامت
character per second U کاراکتر درثانیه
character per second U دخشه در ثانیه
character U شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character U دخشه کاراکتر
character U رقم
character U مجسم کردن شخصیت
ionic character U خصلت یونی
illigal character U کاراکتر غیرقانونی
identification character U علامت مشخصه
illigal character U دخشه غیر مجاز
sync character U کاراکتر همگام
graphic character U دخشه نگارهای
global character U کاراکتر سراسری
genital character U منش تناسلی
functional character U دخشه وفیفه بندی
gap character U دخشه شکاف پر کن
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
magnetic character U دخشه مغناطیسی
separating character U دخشه جدا ساز
sign character U دخشه علامت نما
special character U دخشه
special character U ویژه
special character U دخشه ویژه
special character U علامت ویژه کاراکتر مخصوص
substitute character U حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
oral character U منش دهانی
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors U هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character correction U نمایشتغییرات
extended character U دکمهبازکنندهصفحه
He has a clean character. U اخلاقا" آدم سالمی است
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character [OOC] U دور از منش من
rub out character U دخشه پاک کن
reserved character U حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
reserved character U فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
magnetic character U کاراکتر مغناطیسی
membership character U ویژگی عضویت
most significant character U رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
new line character U دخشه تعویض سطر
nongraphic character U کاراکتر غیر گرافیکی
null character U دخشه پوچ
null character U کاراکتر تهی
numeric character U دخشه عددی
numeric character U کاراکتر عددی
optical character U دخشه نوری
optical character U کاراکتر نوری
pad character U حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
pad character U کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
receptive character U منش پذیرا
reserved character U کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
forbidden character U دخشه ممنوعه
character sketch U شمایل
character printer U چاپگر دخشهای
character pitch U type elite
character pitch U pica
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character per inch U کاراکتر دراینچ
character per inch U دخشه در اینچ
character neurosis U روان رنجوری منش
character map U شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
character printer U چاپگرعلامتی
character printer U چاپگر کاراکتری
character set U دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
character set U مجموعه علائم
character set U دخشکان
character recognition U تشخیص کاراکتر
character recognition U دخشه شناسی
character reader U دخشه خوان
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
character graphics U نگاره سازی دخشهای
blank character U دخشه فاصله
blank character U کاراکتر جای خالی
blank character U کاراکتر تهی
blank character U دخشه
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
backspace character U دخشه پسبرد
anal character U منش مقعدی
alphanumeric character U دخشههای الفبا عددی
character analysis U تحلیل منش
character checking U تست کاراکتری
character code U رمز دخشهای
character generator U مولد کاراکتر
character generator U دخشه زا
character disorder U اختلال منش
character density U تراکم کاراکترها
character density U تراکم دخشه ها
character code U رمز کاراکتر
character code U کد کاراکتری
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
character string U رشته دخشهای
escape character U کاراکتر گریز
escape character U حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
compliant character U منش تسلیم گر
control character U دخشه کنترل
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
control character U علامت کنترلی
control character U دخشه کنترلی
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
control character U کاراکتر کنترلی
crc character U کاراکتر CRC
blank character U فاصله
enquiry character U کاراکتر پرس و جو
erase character U دخته پاک کن
erase character U حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
exploitative character U منش بهره کش
check character U کاراکتر مقابلهای
character template U مبدل کاراکتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com