English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
chairman of the board [of directors/managers] U مدیر عامل [شرکت]
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
Other Matches
board of directors U هیات نظار
board of directors U هیئت مدیره
board of directors U هیات مدیره
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
to vote somebody on the board of directors U رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
board of [executive] directors U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
chairman U فرنشین
chairman U رئیس جلسه
chairman U رئیس
chairman U ریاست کردن اداره کردن
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman U رئیس هیات مدیره
mat chairman U رئیس تشک کشتی
vice chairman U نایب رئیس
chairman of the arbitral tribunal U سرداور
directors U فرنشین
directors U سرپرست
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors U سرپرست تیم بولینگ
directors U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
directors U هدایت کننده اتش
directors U برج هدایت تیر
directors U رئیس
directors U اداره کننده
directors U هادی
directors U کارگردان
directors U هدایت کننده
directors U عضو هیئت مدیره
directors U سوی دهنده
directors U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors U مدیر
managing directors U مدیر عامل
directors general U رئیس کل
directors general U مدیر کل
above board U بی حیله
over the board U بازی شطرنج حضوری
above board به طور آشکار
board U برد
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
to go on board U سوارکشتی شدن
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
by the board U از طرف پهلوی ناو
go by the board U از ناو پرت شدن
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
across the board یکسره
across the board U شامل تمام طبقات
board U صفحه مدار
board U میز غذا
board U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
board U تابلو
board U تخته
across the board U سرجمع
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U تخته حاوی نقشه
board U هیات
board U منزل کردن
board U اغذیه
board U غذای روی میز
board U میزشوریادادگاه
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U تخته پوش کردن
board U سوار
board U پانسیون شدن
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U سکوی شیرجه
board U روکش کردن
board U جلد کردن تخته
board U مقوا
board U کشتی
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board U صفحه یامیز شطرنج
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board U شدن
board U تابلوی امتیازات
spring board U تخته شیرجه
splash board U سپر پاشنه قایق
sliding board U سراشیبی
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
shoulder board U پیش فنگ
barge-board U [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
side board U میز دم دستی
clap-board U [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
sliding board U سرسره
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board U میز پا دیواری
side board U میز کناری
side board U میز قفسه دار
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
terminal board U تخته اتصال سیم
terminal board U محوراتصال سیمها
takeoff board U تخته پرش طول
terminal board U تخته کلم
system board U برد سیستم
switch board U تابلوی برق
switch board U صفحه تقسیم برق
switch board U صفحه کلید برق یاتلفن
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board U مقوای ضخیم
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board U تابلو وضعیت
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board U تابلوی وضعیت
tea board U سینی
selection board U هیات گزینش
plotting board U پلاتینگ برد
playing the board U بازی فی نفسه
playing the board U بازی بر صفحه
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board U کارت
paste board U مقوا
particle board U تخته خرده چوب
particle board U نوتخته
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
panel board U تابلوی برق
paddle board U تخته شنا
pack board U وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board U لوح احضار
plotting board U صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board U مقوای فشرده
seguin board U تخته سگن
sea board U خط ساحلی
sea board U دریاکنار
sea board U کناردریا
sea board U کناره دریا
scale board U تخته نازک
scaffold board U تخته زیر پا
scaffold board U تخته چوب بست
running board U تخته رکاب اتومبیل
runing board U رکاب
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
eaves-board U لب بام
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board U میز تنظیم مسافت
programmer board U برد برنامه ریز
open board U صحنه خلوت شطرنج
for half board U برای نیم پانسیون
for full board U برای تمام پانسیون
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
sandwich board U آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board U میزاتو
half board U هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board U هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board U آبچکانفرفشوئی
chopping board U تختهسبزیو گوشت
board meeting U جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging U غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board U تختهحملونقل
skirting board U تختهپارچهای
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
governing board U کمیته حاکمه
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
route board U تختهتعیینمسیر
pressing board U تختهفشرده
placard board U تختهپلاکارد
board game U بازی روی تخته
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board U تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board U تخته رختشویی
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
valley board U اب رو درهای
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board U کف پله
top board U میز نخست شطرنج
to fall over board U ازکشتی پرت شدن
tilting board U صفحه کج شونده
three ply board U تخته سه لا
thin board U لا
board games U بازی روی تخته
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
louvre-board U سکویروزنهدار
lighting board U تختهروشنایی
front board U مقوایجلویی
board insulation U عایقتختهای
backing board U تختهپشتیبان
back board U جلدپشتی
alighting board U تختهتراز
emery board U سوهان ناخن
diving board U دایو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com