Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preparation of food
U
تهیه خوراک
facility
U
ساختمان بزرگ مجزا
facility
U
جا
facility
U
وسیله
facility
U
تاسیسات
facility
U
مکان ساختمان
facility
U
روانی
facility
U
وسیله یاساختاری که انجام کاری را ساده میکند
facility
U
وسیله تسهیل روانی
facility
U
مهارت
facility
U
امکان وسیله
facility
U
تردستی
facility
U
قادر به انجام کاری به سادگی بودن
facility
U
سهولت
I havent had a morself of food since Monday. I havent touched food since Monday .
U
از دوشنبه لب به غذانزده ام
noncontiguous facility
U
تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
dining facility
U
ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
sports facility
U
تاسیسات ورزشی
transmission facility
U
وسیله انتقال
leased facility
U
وسیله اجارهای
confinement facility
U
بازداشتگاه
confinement facility
U
تاسیسات زندان
critical facility
U
تاسیسات حساس
critical facility
U
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
production facility
U
سهولت تولید
treatment facility
U
تاسیسات بهداری
lay out facility
U
سهولت طرح
treatment facility
U
تاسیسات پزشکی
key facility
U
قسمت مهم
air facility
U
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air facility
U
تاسیسات هوایی
key facility
U
بخش مهم تاسیسات مهم اداره مهم
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
area confinement facility
U
بازداشتگاه منطقهای
air landing facility
U
تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
preparation
U
تدارک دیدن
it is in preparation
U
در دست تهیه است
preparation
U
آماده کردن چیزی
preparation
U
امادگی
preparation
U
اماده سازی
preparation
U
اماده کردن
preparation
U
تهیه مقدمات
preparation
U
تدارک
preparation
U
تهیه
preparation
U
پستایش امادش
preparation
U
تمهید
preparation
U
امایش
preparation
U
اتش تهیه
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
U
تهیه و ارایش
preparation
U
امادگی اماده سازی
preparation
U
پیش بینی کردن
preparation
U
تهیه کردن اتش
preparation
U
تیرتهیه
preparation
U
تیرتهیه اجراکردن
preparation
U
پیش بینی
preparation
U
اقدام مقدماتی
counter preparation
U
تیر ضد تهیه
the preparation day
U
روز تهیه
data preparation
U
داده امایی
preparation time
U
زمان تهیه
preparation of attack
U
شمشیرباز اماده حمله
data preparation
U
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
preparation fire
U
تیر تهیه
data preparation
U
امایش داده ها
preparation fire
U
اتش تهیه
acute preparation
U
حیوان کشی از روی ترحم
preparation for the eclipse
U
کسوف
preparation for the eclipse
U
آمادگیبرایخسوف
counter preparation
U
ضد تهیه
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
artillery preparation
U
اتش تهیه توپخانه
artillery preparation
U
تیر تهیه توپخانه
frost protection preparation
U
ضدیخ
data preparation device
U
دستگاه اماده سازی داده
molding sand preparation plant
U
واحد تهیه ماسه قالب گیری
central
U
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
U
تلفن چی مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
U
کامپیوتر مرکزی
central
U
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
U
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
U
واحد ورودی و خروجی
central
U
واحد محاسبات و منط ق
central
U
کلمه با طول کوتاه
central
U
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
U
مرکزی
central processor
U
پردازنده مرکزی
central war
U
جنگ عمومی
central terminal
U
پایانه مرکزی
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central tendency
U
تمایل به مرکز
central strip
U
نوار میانی
central strip
U
جداکننده جهات
central station
U
نیروگاه مرکزی
Central America
U
آمریکایمرکزی
central site
U
سایت مرکزی
central reserve
U
سکوی میانی
central war
U
جنگ عمده
central circle
U
دایرهوسط
central stile
U
چهارچوبدربمیانی
central screw
U
پیچمرکزی
central nave
U
کلیسایمرکزی
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central incisor
U
دندانپیشینمرکزی
central defender
U
مدافعوسطی
central reservation
U
مرکزرزروکردن
switching central
U
مرکز تلفن خودکار
central column
U
ستونمرکزی
central reserve
U
سکوی وسط
central government
U
حکومت مرکزی
central office
U
تلکس و تلگراف
central office
U
مرکز تلفن
central office
U
دفتر مرکزی
central heating
U
گرمایش مرکزی
central canal
U
مجرای مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
central city
U
مرکز شهر
central load
U
بار مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central sulcus
U
شیار مرکزی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
central exchange
U
مرکز تلفن خودکار
central exchange
U
مرکزتلکس
central fissure
U
شیار مرکزی
central pith
U
هسته یا مغز چوب
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
central bank
U
بانک مرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
central processor
U
پردازشگر مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central load
U
نیروی وارد به مرکز
food
U
غذا
Have you had enough (food)
U
سیر شدی ؟
Please help yourself ( with the food ) .
U
لطفا" برای خودتان غذا بکشید
food
U
طعام
Do you want some more food ?
U
بازهم غذا می خواهی ؟
food
U
خوراک
food
U
قوت
central pumping station
U
مرکزی
central angle at crest
U
فرجه ستیغ
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
central pumping station
U
تلمبهخانه
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
telephone central office
U
مرکز تلفن خودکار
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
central air data
U
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
central angle of arch
U
دهانه کمان
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
top central manhole
U
حفرهمیانیورودفرد
central control desk
U
اطاق فرمان اصلی
unit central processing
U
واحد پردازش مرکزی
central control panel
U
مرکز کنترل
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central railway station
U
ایستگاه مرکزی راه اهن
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
central pastry kitchen
U
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
central mixing plant
U
مرکز اختلاط بتن
Central Intelligence Agency
U
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
central information file
U
سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central telegraph office
U
مرکز تلگراف اصلی
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
central treaty organization
U
انگلستان
central processing unit
U
واحد پردازش مرکزی
to toy with one's food
U
با غذای خود بازی کردن
junk food
U
هله هوله
junk food
U
گنده خوراک
junk food
U
غذای ناسالم
articles of food
U
موادغذایی یا خوراکی
food processor
U
اجزایمخلوطکن
food poisoning
U
مسمویت غذایی
food chain
U
زنجیره غذایی
To kI'll animals for food .
U
جانوران را برای غذا کشتن
food chains
U
زنجیره غذایی
health food
U
غذای سالم
food shop
U
بقالی
When it comes to me there is no more food (left).
U
به من که می رسد غذا تمام شده
burnt food
U
ته دیگ
[برنج]
To pick at ones food .
U
از روی سیری خوردن
To heat up the food.
U
غذا را گرم کردن
This food is very nourshing .
U
این غذا خیلی قوت دارد
to burn the food
U
بگذارند غذا ته بگیرد
The food is cold.
غذا سرد است.
food for thought
<idiom>
U
درمورد چیز باارزش فکر کردن
Please heat up my food.
U
لطفا" غذایم را داغ کنید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com