English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carrying handle U دستهحمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying U نشانه وقوع وام
carrying U وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carrying U عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carrying U محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carrying U خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carrying U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying U انداختن یک یا دو میله بولینگ
carrying U حمل غیرمجاز توپ
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U بردن
carrying U بدوش گرفتن
carrying U حمل کردن
carrying U حمل ونقل کردن
carrying U رقم نقلی
carrying U روپوش پرچم
carrying U تیر رسی داشتن
carrying U تیررسی حالت دوش فنگ
carrying U انتقال دادن
carrying U جبران ضعف یار
carrying U رانینگ
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
card-carrying U دارای کارت عضویت
carrying business U صنعت حمل و نقل
carrying trade U صنعت حمل و نقل
carrying-trade U تجارت حمل و نقل
carrying-trade U صنعت حمل و نقل
carrying vessel U کشتی باربری
carrying capacity U خورند
carrying business U تجارت حمل و نقل
carrying trade U تجارت حمل و نقل
card-carrying U واقعی
card-carrying U دو آتشه
card-carrying U عضو رسمی
carrying capacity U فرفیت برد
carrying charge U هزینه حمل و نقل
current carrying conductor U رسانای حامل بار
inflated carrying tyre U لاستیکعاجدار
carrying out [of a death sentence] U اجرا [حکم اعدام]
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
handle U دست زدن
take-up handle U دستهسوارکننده
the handle to one's name U لقب
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle U دسته
handle U دستکاری کردن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U قبضه شمشیر
handle U دسته گذاشتن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U سروکارداشتن با
handle U بکار بردن
handle U دست زدن به
handle U احساس بادست
handle U وسیله لمس
handle U دستگیره
handle U مانور کردن
handle U با دست عمل کردن
handle U گیره نگهدارنده
handle U ضامن دستگیره
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U گیره
handle U خرید و فروش کردن
handle U دست داشتن دسته
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U سیم بین چکش و دستگیره
grip handle U جادستی
types of handle U انواعدسته
guide handle U دستهیراهنما
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
gun handle U دستهتلمبه
knob handle U دکمهدستی
half handle U نیمدسته
insulated handle U دستهعایقدار
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
lifting handle U دستهبلندکننده
door-handle U اهرم در
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
door-handle U دستگیرهدر
turning handle U دستهچرخشگر
traversing handle U دستهعرضی
starter handle U دستهآغازگر
side handle U دستهجانبی
shaped handle U دستهحالتدهنده
safety handle U دستهایمنی
retractable handle U دستهجمعشو
pull handle U دستهکشش
grab handle U دستگیره
elevating handle U دستهبالابر
balanced handle U دسته تعادل
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
lever handle U دستگیره اهرم
knurled handle U دستگیره اج دار
jug handle U شکاف به عرض دست
scoop handle U مشته
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon U روقفلی دسته
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle bar U دسته موتورسیکلت
handle bar U فرمان
handle bar U دسته دوچرخه
file handle U دسته سوهان
crank handle U اهرم دستی
carrier handle U دسته حمل
carrier handle U دستگیره حمل
capstan handle U هندل
operating handle U دستگیره عامل
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره راه اندازی
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
auxiliary handle U دستهکمکی
hammer handle U دسته چکش
brake handle U ترمزدستی
carriage handle U دستگیرهحامل
charging handle U دستهینشانگیر
cross handle U ضامنضربدری
door handle U دستگیرهدر
the handle of the face U دماغ
the handle of the face U بینی
pump handle U زیاد تکان دادن
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle U دستگیره گردان
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
figure skiing handle U دستهچوباسکی
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
I can handle (cope with) hom. U از پس اوبرمی آیم
interior door handle U دستهداخلدر
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
handle bar arm U دسته فرمان
air brake handle U دستهترمزهوایی
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
pistol grip handle U دستهنگهدارندهپیستون
To fly into a rage. To foly off the handle. U آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com