English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carrier task force U گروه رزمی هواپیمابر دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
task force U نیروی اجرای عملیات
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U تاسک فورس
task force U گروه کار
joint task force U گروه رزمی مشترک
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
joint task force U نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
carrier striking force U نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
It is an elephantine task . it takes a lot of doing . It is a Herculean task. U کار حضرت فیل است
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
take to task <idiom> U به خاطر اشتباه سرزنش شدن
to p with a task U درکاری پشت کارداشتن
to f. a task U از زیرکاری در رفتن
take to task U مورد مواخذه قرار دادن
to take somebody to task U کسی را سرزنش کردن
to take somebody to task U از کسی عیب جویی کردن
task U کار
task U شغل
task U کار تکلیف
task U ماموریت
task U تهمت زدن تحمیل کردن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task U امرمهم وفیفه
task U تکلیف
task U وفیفه
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
task organization U سازمان برای رزم
task organization U سازمان دادان برای رزم برش رزمی
task oriented U تکلیف گرا
task group U گروه ماموریت زمینی
task unit U یگان ماموریت
task work U کار موفف
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
foreground task U کار یا وفیفه پیش زمینه
task management U مدیریت کار
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task management U مدیریت وفیفه
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
task element U عنصر اجرای عملیات
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
fire task U ماموریت اتش
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task organization U سازمان رزمی
task analysis U تحلیل تکلیف
task forces U نیروی اجرای عملیات
mammoth task U وظیفه خیلی بزرگ
implied task U وفایف استنتاجی
it is a thankless task U هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
it is a thankless task U کاربیهوده ایست
Can I entrust this task to you? U می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
unfinished task U تکلیف ناتمام
interrupted task U تکلیف ناتمام
implied task U ماموریت استنتاجی
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> U از پس کاری برآمدن
task forces U گروه کار
task forces U تاسک فورس
to saddle any one with a task U کاری را بدوش کسی گذاشتن
he is unequal to the task U مرد اینکار نیست
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
to break the neck of a task U کمر کاریرا سکشتن
It is a laborious task (job). U کارپرزحمتی است
to set one's hand to a task U دست بکاری زدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
abnormal end of task U abend
task state descriptor U توصیف کننده وضعیت وفیفه
task state descriptor U توصیف گر حالت کار
low level task U تکلیف سطح پایین
task control block U بلاک کنترل کار
task control block U بلاک کنترل وفیفه
to set one's hand to a task U بکاری مبادرت کردن
the essential [inherent] [intrinsic] task U کار مهم و ضروری [یا اساسی]
carrier U برنامه حامل میکرب
carrier U متصدی حمل و نقل
carrier U وسیله حمل و نقل
carrier U باربر
carrier U سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier U 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier U داده ارسالی موج مانند
carrier U دستگاه کاریر
carrier U ناو هواپیمابر
carrier U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier U ارسال داده ساده
carrier U نامه بر
carrier U مشابه 1595
carrier U حامل غلطک حمال
carrier U حمل کننده
carrier U carrier aircraft
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
T carrier U استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier U حامل
carrier U موسسه حمل و نقل
carrier U موج حام-ل
carrier U مکاری
carrier U ترک بند
carrier U حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier U فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
To set the Thames on fire . to do a herculeam task . U کمر غول راخم کردن ( شکستن )
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
attack carrier U ناو هواپیمابر افندی
carrier handle U دستگیره حمل
color carrier U حامل رنگ
ammunition carrier U مهمات بیار
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
log carrier U حاملچوبگرد
personnel carrier U خودرو نفربر
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
carrier detect U کشف حامل
carrier detect U تشخیص حامل
carrier frequency U بسامد حامل
carrier frequency U فرکانس حامل
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency U فرکانس موج حامل
carrier gas U گاز حامل
carrier handle U دسته حمل
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system U سیستم حامل
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
battery carrier U شاسی باتری
oxygen carrier U اکسیژن بر
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
negative carrier U محلقرارگیرینگاتیو
piton-carrier U میخحامل
suit carrier U پوششکتوشلوار
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
carrier's lien U در گرو شرکت حمل
personnel carrier U نفربر
carrier wave U موج حامل
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
carrier pigeons U کبوتر نامه بر
fuse carrier U فیوزگیر
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
data carrier U داده بر
weapon carrier U کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
lumber carrier U کشتی تیر بر
luggage carrier U ترک بند موتورسیکلت
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
carrier pigeon U کبوتر قاصد
carrier pigeon U کبوتر نامه بر
hod carrier U ناوه کش
troop carrier U نیرو بر
image carrier U حامل تصویر
air carrier U شرکت ترابری هوایی
video carrier U حامل ویدئو
water carrier U دلو
destination carrier U کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
weapon carrier U حامل جنگ افزار
data carrier U حامل داده
data carrier U حامل داده ها
fuse carrier U نگهدارنده فیوز
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier U مکاری
carrier pigeons U کبوتر قاصد
common carrier U متصدی حمل ونقل
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
letter carrier U چاپار
letter carrier U نامه رسان پستچی
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
puck carrier U گوی دار
contracting carrier U موسسه حمل و نقل موردقرارداد
aircraft carrier U carrier : syn
helicopter carrier U ناو هلیکوپتر بر
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
sound carrier U حامل صوت
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
charge carrier U حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
common carrier U گاراژ دار
telephone carrier current U جریان حامل تلفنی
carrier color signal U پیام رنگی حامل
breech block carrier U الات متحرک
carrier color signal U پیام رنگ تابی
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
attack nuclear carrier U ناو هواپیمابر افندی هستهای
brake shoe carrier U نگهدارنده کفشک ترمز
breech block carrier U حامل کولاس
antisubmarine carrier group U ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
carrier chrominance signal U پیام رنگ تابی
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
three-tier car carrier U حملماشینسهطبقه
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
automatic carrier landing system U سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
high frequency carrier cable U کابل کاریر فرکانس بالا
in force U مجری
in force U دارای اعتبار
to come into force U مجرایامعمول شدن
force U فشار دادن
force U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force U شروع به عمل یا کار
force U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com