English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carpet market U بازار فرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be on the carpet U مطرح بودن
carpet U فرش
carpet U قالی
carpet U زیلو
carpet value U ارزش قیمتی فرش
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Gohar carpet U فرش گوهر [این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
table carpet U فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
carpet-bedding U [گلکاری به روش قرن نوزدهم میلادی]
carpet sweeper U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
red carpet U تشریفات و احترامات رسمی
carpet washing U قالی شویی
carpet thinckness U کلفتی یا ضخامت فرش
carpet showroom U نمایشگاه و غرفه فرش
felt carpet U فرش نمدی
felt carpet U زیرانداز
carpet weaving U بافتن فرش
carpet width U پهنا و عرض فرش
carpet workshop U کارگاه قالیبافی
carpet-dyer U رنگرز قالی
carpet weaver U قالی باف
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
carpet bombing U بمباران منطقهای
carpet beetle U بالشتک مار
carpet beetle U بالشک مار
carpet bag U خرجین
carpet weight U وزن فرش
Chelsea carpet U فرش های با نقش لهستانی مربوط به قرن شانزدهم میلادی
circular carpet U قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
coronation carpet U فرش تاجگذاری [این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
Dudley carpet U فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
carpet moth U بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
carpet materials U مواد اولیه فرش
magic carpet U فرشجادوئی
carpet slipper U دمپاییراحتی
carpet sweepers U جاروی فرش پاک کن
carpet sweeper U جاروی فرش پاک کن
carpet washing U شستن فرش
stair carpet U فرش راه پله
prayer carpet U سجاده
Persian carpet U قالی ایرانی
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
carpet beetle U نوعی سوسک که در حالت لارو حشره الیاف پشم را مورد تغذیه خود قرار داده و اصطلاحا باعث بیدزدگی فرش می شود
Ardabil carpet U فرش شیخ صفی و یا فرش اردبیل که یکی در موزه ویکتوریا و آلبرت و دیگری در موزه هنر لس آنجلس نگهداری می شوند
red carpet U علامت پذیرایی مخصوص
carpet exporter U صادرکننده فرش
carpet loom U دار قالیبافی که بصورت افقی، ثابت و یا گردان تهیه می شود و شامل تیرک ها و پیج و مهره ها می شود
Zeigler carpet U فرش زیگلر [فرش طاقی]
carpet and floor brush U جارویکفوفرش
To snake the dust off the carpet. U خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
To rinse the prayer carpet . <proverb> U جا نماز آب کشیدن .
roll out the red carpet <idiom> U حسابی پذیرایی کردن
Iran Carpet Company U شرکت سهامی فرش ایران
roll out the red carpet <idiom> U برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
carpet exporters union U اتحادیه صادرکنندگان فرش
Imperial Silk Hunting Carpet U فرش شکارگاهی ابریشمی درباری [این فرش مربوط به قرن شانزده میلادی بوده و در زمینه حاشیه از صحنه های شکار به همراه گل های شاه عباسی و اسلیمی استفاده شده است.]
market value U قیمت بازار
market value U ارزش بازاری
market value U در بازار قیمت بازار
down-market U رجوع شود به downscale
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value U ارزش
market U در بازار دادوستد کردن
market U فروختن
market U مرکزتجارت
market U محل داد وستد
market U بازار
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
market U درمعرض فروش قرار دادن
market U به بازار عرضه کردن
market U بازار فروش [اقتصاد]
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
seller's market U بازار فروشنده
the market is dull U بازار راکد است
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
sharing the market U تقسیم بازار
soft market U بازار با تقاضای خوب
spot market U بازار نقدی
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
spot market U بازار معاملات نقدی
securities market U بازار اوراق بهادار
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
market structure U بنیان بازار
market system U نظام بازار
market trends U روندهای بازار
market trust U بازار انحصاری
financial market U بازار مالی
security market U بازار اوراق بهادار
narrow market U بازار محدود
oil market U بازار نفت
organized market U بازار سازمان یافته
perfect market U بازار کامل
market structure U ساخت بازار
the market is dull U بازار کساداست
to place on the market U فروختن
To depress the market . U بازار را کساد کردن
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
to put on the market U فروختن
flea market <idiom> U بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
to place on the market U درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market U درمعرض فروش قرار دادن
market place U بازار
to place on the market U به بازار عرضه کردن
On the free market . U دربازار آزاد
market gardening U شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
to make a market of U معامله کردن
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
to rig the market U با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
wage market U بازار دستمزد
widening of market U گسترش بازار
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
cattle market U محلفروشاحشام
labour market U متقاضیکار
market garden U مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
market gardener U باغکار سبزیکار
to put on the market U به بازار عرضه کردن
foreign market U بازار خارج
commodity market U بازار مواد اولیه
commodity market U بازار کالا
capital market U بازار سرمایه
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
buyer's market U بازاری که درکنترل خریدارست
buyer's market U بازار خرید
bullish market U بازار رو به رونق
bullish market U بازار احتکاری
bullion market U بازار شمش
bull the market U بازار را گرم کردن
break into the market U در بازار رسوخ کردن
commodity market U بازار کالای مصرفی
falling market U بازار رو به زوال
fair market U بازار مکاره
fair market U هفته بازار
exchange market U بازار اسعار
exchange market U بازار داد و ستد
easty market U بازاراست تا
domestic market U بازار داخلی
dead market U بازار کم فروش
dead market U بازار کساد
credit market U بازار اعتباری
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market U قبضه نمودن بازار
bearish market U بازار رو به افول
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
Common Market U بلژیک
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
Common Market U بازار مشترک
free market U بازار ازاد
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market U بازار باز
open market U بازار ازاد
market economies U اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
black market U دربازارسیاه معامله کردن
black market U بازار سیاه
stock market U بورس کالاهای مختلف
stock market U بورس سهام وارز
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market U سمساری
money market U بازار پول
market research U بررسی بازار
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research U بازارپژوهی
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy U اقتصاد بازار
market places U بازار
futures market U بازار خرید و فروش سلف
market share U سهم بازار
market opportunity U فرصت بازار
market mechanism U مکانیسم بازار
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
market leader U پیشرو بازار
market leader U پیشقدم در بازار
market information U اطلاعات و دادههای بازار
market imperfection U ناقص بودن بازار
market imperfection U نقص بازار
market functions U وفائف بازار
market freedom U ازادی تجاری
market freedom U ازادی بازار
market oriented U بازاری
market oriented U در جهت بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market segmentation U تقسیم بازار
market risk U خطر بازار
market survey U بررسی بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market review U بررسی بازار
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
market prices U قیمتهای بازار
market price U قیمت بازار
market penetration U نفوذ به بازار
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com