English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
candle ends U ته شمع
candle ends U باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
burn the candle at both ends <idiom> U یکسره کارمیکند
Other Matches
candle شمع
candle U شمع ساختن
smoke candle U جعبه دودزا در گلوله دودانگیز
rush candle U شمع پیزر فتیله
candle maker U شماع
mould candle U شمع ریختگی
roman candle U افتاب مهتاب
iablochkoff candle U شمع یابلوچکوف
electric candle U شمع برقی
candle ring U زنبق شمعدان
smoke candle U جعبه حاوی عامل دودانگیز
spermaceti candle U شمع کافوری
candle maker U شمع ساز
standard candle U شمع استاندارد
stearin candle U شمع گچی
They cannot hold a candle to him . U سگش می ارزد بهمه آنها
candle foot U شمع- پا
hold a candle to <idiom> U درهمان درجه
candle light U نور شمع
foot candle U فوت کاندل
candle power U شمع
to work by candle light U شب کاری کردن دود چراغ خوردن
wax candle or taper U شمع مومی
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends U نقط ه آخر یا بخش آخر
ends U خاتمه
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U تمام کردن خاتمه دادن
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends U خاتمه فرجام
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U پایان یک دور
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U سر
ends U اخر
ends U زمین حریف
ends U میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends U غایت
ends U خاتمه یافتن
ends U طرف بپایان رساندن
ends U نوک
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U انتها
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends U کد نشان دهنده انتهای خط
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends U پایان
dead ends U سر هرز
dead ends U بن بست
fag ends U تهتیکه
fag ends U ته طناب
book ends U کتابنگهدار
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
to be on her beam ends U نزدیک بوارونه شدن
fag ends U وازده
ends space U فاصله بین تارها [تراکم تارها]
fag ends U ته مانده
fag ends U طناب ریش
ends yarn U نخ های تار
fag ends U سرتیکهی پارچه
to be on her beam ends U درخطربودن
loose ends U باقیمانده
loose ends U سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
loose ends U بیکارافتاده
loose ends U عاطل
beam-ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
odds and ends U چیز باقیمانده
loose ends U ته مانده
odds and ends U تکه وپاره
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
economic ends U هدفهای اقتصادی
ends and means U هدف و وسیله
loose ends U انتهای شل هرچیزی
odds and ends U خرت و پرت
beam ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
odd and ends U گوناگون
odd and ends U متفاوت
to be on her beam ends U یک برشدن
loose ends U انتهای تاریانخ
make ends meet U دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
To break even . To make both ends meet. U خرج ودخل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com