English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
camera ready copy U کپی اماده تکثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
camera دوربین
camera دوربین یا جعبه عکاسی
in camera U غیر علنی
camera U [اتاقی با طاق قوسی یا منحنی]
security camera U دوربین امنیتی
surveillance camera U دوربین امنیتی
in camera proceedings U دادرسی غیر علنی
miniature camera U دوربین تصاویر کوچک
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
camera tube U دوربین تلویزیونی
camera lucida U [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
miniature camera U دوربین مینیاتوری
camera magazine U کاست فیلم دوربین
observation camera U دوربین امنیتی
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera magazine U جعبه محتوی فیلم عکاسی
camera axis U محور دوربین عکاسی
security camera U دوربین نظارت
surveillance camera U دوربین نظارت
camera nadir U خط لولای دوربین
observation camera U دوربین مدار بسته
CCTV camera U دوربین مدار بسته
camera nadir U محورلولایی دوربین عکاسی
camera obscura U تاریک خانه
camera obscura U اطاقک تاریک جعبه عکاسی
CCTV camera U دوربین امنیتی
Polaroid camera U نوعیدوربینمخصوصگرفتنعکسفوری
cine camera U دوربینفیلمبرداری
view camera U دوربیننما
box camera U دوربین قوطی
camera-shy U بیزار از دوربین
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
camera back U قسمتهایپشتیدوربین
camera body U بدنهدوربین
security camera U دوربین مدار بسته
CCTV camera U دوربین نظارت
box camera U دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
camera dolly U پایهدوربین
camera platform U سکویدوربین
camera screw U پیچدوربین
camera viewfinder U دوربیننمایاب
camera window U دریچه دیافراگم دوربین
disc camera U صفحهدوربین
disposable camera U دوربینبازاری
underwater camera U دوربینزیرآبی
still video camera U دوربیننمایشثابت
surveillance camera U دوربین مدار بسته
stereoscopic camera U دوربینبرجستهبین
electron camera U دوربین الکترونی
sound camera U دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
sitting in camera U جلسه غیر علنی
observation camera U دوربین نظارت
color camera U دوربین رنگی
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
television camera tube U دوربین تلویزیونی
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
camera control area U محلتنظیمدوربین
camera cycling rate U نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
Polaroid0 Land camera U دوربینزمینیپولاروید
camera control technician U متخصصفنیکنترلدوربین
camera control unit U مرکزکنترلدوربین
camera platform lock U محلقفلدوربینبهپایه
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
image camera tube U لامپ تصویر میانی دوربین
air survey camera U دوربین عکسبرداری هوایی
closed-circuit camera U دوربین نظارت
colour television camera U صفحهرنگیدوربین
air cartographic camera U دوربین عکس برداری هوایی
lighting/camera control area U سطحکنترلدوربینروشنایی
single-lens reflex camera U دوربینبازتابتکلنزی
twin-lens reflex camera U لنزدوتاییانعکاسدوربین
cross section of a reflex camera U قسمتعرضیبازتابتلسکوپ
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
copy U رونوشت
copy U نمونه ساختن
copy U نمونه
copy U کپی
copy U دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy U کپی برداری
copy U تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy U استنساخ کردن
copy U کپیه
copy U جلد
copy U بدل سازی کردن
copy U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy U کپیه کردن رونویسی کردن
copy U نسخه
copy U نسخه برداری
copy U رونویس کردن
copy U سواد
copy U نگهبان مخابراتی
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
ready use U دم دستی
ready U قبضه حاضر
ready U مهیا کردن حاضر کردن
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
ready U اماده کردن
ready U اماده
ready U حاضر به کار
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready use U اماده مصرف
get ready U حاضر شدن
get ready U حاضر کردن یا شدن
get ready <idiom> U آماده شدن از
get ready U اماده کردن
ready for use U اماده بهره برداری
ready for use U اماده مصرف
Are you ready to go? U حاضرید برویم ؟
When will they be ready? U چه وقت آنها حاضر میشود؟
get ready U اماده شدن حاضر کردن
single-lens reflex (SLR) camera U دوربینتکلنزی
fair copy U نسخه درست
She is a bit too copy . U خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
cheap copy U بدل قلابی
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
true copy U رونوشت مطابق با اصل
tape copy U پیام ضبط شده روی نوارضبط
tape copy U پیام نوار شده
straightforward copy U کپیه عین اصل
soft copy U نسخه غیر چاپی
copy quantity U مقدارکپی
soft copy U نسخه غیر ملموس
dead copy U اخبارکهنه
copy fitting U مطابقت کپی
certified copy U سواد مصدق
backup copy U کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
exact copy U رونوشت عین
backup copy U نسخه پشتیبان
foul copy U چرک نویس
foul copy U مسوده
hard copy U نسخه چاپی
hard copy U نسخه ملموس خروجی چاپی
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
attested copy U رو نوشت مصدق
abdominos'copy U شکم بینی
dead copy U اخبارچیده شده
certified copy U رونوشت مصدق
cetified copy U رونوشت مصدق
copy holder U گیره کاغذ
copy editing U ویرایش کپی
copy machining U الگوتراشی
copy milling U الگوتراشی
copy book U دفتر کپیه
copy plot U تکثیر از روی نسخه اصلی
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
copy protect U یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
copy protection U محافظت از کپی
copy protection U حفافت دربرابر کپی
carbon copy U کپی نسخه غیراصل
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
certified copy U رونوشت گواهی رسمی شده
examined copy U نسخه بررسی شده
The painting is only a copy. U این نقاشی فقط کپی [از اصل] است.
presentation copy U نسخه قدیمی
office copy U رونوشت مصدق
make a copy of U سواد برداشت
make a copy of U رونوشت برداشتن
pirate copy U نسخه غیر قانونی چاپ شده
copy for private use U نسخه برای استفاده شخصی
pirate copy U نسخه سرقت شده
carbon copy U رونوشت
carbon copy U ورق کاربن
carbon copy U رونوشت کاربنی
cetified copy U سواد مصدق
I am always ready to help my friends. U همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
He has a ready pen. U قلم شیوا وروانی دارد
rough and ready <idiom> U زبروخشن ولی موثر
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
I am ready to compromise. U کارها روبراه است
operationally ready U حاضر به کار
ready for assembly U اماده جهت نصب
dinner is ready U است
ready for duty U اماده کار
ready for duty U اماده خدمت
ready for operation U اماده کار
ready line U خط انتظار
ready line U صف پشت خط اتش
ready missile U موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
dinner is ready U ناهاراماده
ready for duty U اماده انجام وفیفه
ready money U پول نقد
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
ready acceptance U حسن قبول
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
not operationally ready U غیر اماده ازنظر عملیاتی
not operationally ready U از کار افتاده
mission ready U اماده پرواز
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
make ready U حاضر شدن
make ready U اماده شدن حاضر کردن
make ready U اماده کردن
he is ready at excuses U اماده است
he is ready at excuses U برای بهانه انگیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com