Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
call by reference
U
فراخوانی با ارجاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
کذایی
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
باصطلاح
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
U
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
U
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference
U
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
U
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
in reference to
U
با اشاره به
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
self reference
U
خود ارجاع
who are your reference?
U
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
with reference to
U
عطف به
with reference to
U
با اشاره به
reference
U
توصیه
reference
U
معرفی
reference
U
سفارش
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
reference
U
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
مراجعه و رجوع کردن
reference
U
مرجع
reference
U
مراجعه رجوع
reference
U
کتاب بس خوان بازگشت
reference
U
عطف
reference
U
سوابق
reference
U
مدارک
reference
U
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference
U
منبع
reference
U
ارجاع
reference
U
دستیابی به محلی در حافظه
reference
U
اندیسی که ارجاعی به متن است
reference
U
لیست موضوعات مرتب شده
reference
U
راده
reference
U
بازگشت مرجع
reference
U
اشاره
reference
U
استفتاء کردن
reference
U
ارجاع امر به داوری
reference
U
معرف
reference
U
توصیه
reference
U
ماخذ
reference cell
U
پیل مبنا
reference librery
U
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
reference cell
U
پیل مرجع
reference datum
U
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference
[testimonial]
U
مدرک
reference junction
U
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
reference group
U
گروه مرجع
book of reference
U
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
reference electrode
U
الکترود مرجع
reference electrode
U
الکترود مبنا
reference language
U
زبان مرجع
reference edge
U
لبه مرجع
reference datum
U
سطح افق بار یاوزن هواپیما
backward reference
U
ارجاع به عقب
reference axes
U
محورهای مرجع
geographic reference
U
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
forward reference
U
ارجاع به جلو
cell reference
U
ارجاع سل
external reference
U
ارجاع خارجی
external reference
U
مرجع خارجی
explicit reference
U
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
reference book
U
کتابمرجع
delusion of reference
U
هذیان بخود بستن
global reference
U
ارجاع سراسری
ideas if reference
U
افکار عطفی
reference address
U
نشانی مرجع
punctuation for reference
U
زیر واژه
print reference
U
شماره سری عکس هوایی
print reference
U
شماره عکس هوایی
reference pilot
U
نمونه مرجع
map reference
U
فهرست شناسایی نقشه
with reference to letter no
U
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
implicit reference
U
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
circular reference
U
ارجاع چرخشی
reference line
U
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
letter of reference
U
معرفی نامه
cross reference
U
شبکه چهارخانه
cross reference
U
ارجاع متقابل
sortie reference
U
شماره پرواز
sortie reference
U
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
cross-reference
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference
U
سیستم مختصات
cross-reference
U
شبکه چهارخانه
cross-reference
U
ارجاع متقابل
frame of reference
U
چهارچوب داوری
frames of reference
U
چهارچوب داوری
point of reference
U
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
letter of reference
U
توصیه نامه
cross reference
U
سیستم مختصات
cross reference
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
reference frame
U
دستگاه مقایسهای
cross reference
U
مراجعه متقابل
reference position
U
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference
[testimonial]
U
گواهی
reference point
U
نقطه مبنا
reference piece
U
توپ مبنا
reference phase
U
فاز مبنا
reference number
U
اعداد مبنای نشانه روی
reference sheet
U
برگ راهنما
reference station
U
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reference sheet
U
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference time
U
زمان مرجع
reference signal
U
سیگنال مرجع
cross reference generator
U
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
cross reference generator
U
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
lay reference number
U
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
absolute cell reference
U
رجوع مطلق سل
relative cell reference
U
ارجاع سل رابطهای
reference count technique
U
تکنیک شمارش ارجاعات
open system interconnection reference
U
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
to call from within
U
ازتویا اندرون صدا کردن
to call off
U
منحرف یامنصرف کردن
to call out
U
دادزدن
If anyone should call , let me know.
U
اگر کسی تلفن زد مرا خبر کن
to call up
U
خواستن
to call out
U
بلندصداکردن
to call for a
U
احتیاج بدقت داشتن
To call someone.
U
کسی را صدا زدن ؟( صداکردن )
call for someone
<idiom>
U
آمدن وبردن کسی
to call for
U
خواستن
to call into being
U
بوجوداوردن
to call into being
U
هستی دادن
to call in
U
دعوت کردن
to call in
U
صداکردن
to call up
U
بخاطراوردن یاداوردن
to call in
U
مطالبه کردن
to call up
U
احضارکردن
to call together
U
جمع کردن
to call
U
توجه کسیراجلب کردن
on call
U
بنا به درخواست
on call
U
اتشهای طبق درخواست
first call
U
شیپور جمع
through call
U
مکالمه مستقیم
to call in
U
خواستن
next call
U
تماسخواب
call off
<idiom>
U
کنسل کردن
to be on-call
U
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
call for
U
مستلزم بودن
call off
U
خاتمه دادن
call off
U
بر هم زدن
to call
U
نام دادن
at call
U
اماده فرمان
call
U
صدا زدن
call for some one
U
پی کسی فرستادن
to call for anyone
U
پی کسی فرستادن
call forth
U
بکار انداختن
call in
U
تو خوانی
call in
U
تو خواندنی
call up
U
صدا زدن
call by name
U
فراخوانی با نام
call for
U
ایجاب کردن
at call
U
عندالمطالبه
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to call somebody to
[for]
something
U
پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
call by value
U
فراخوانی با ارزش
call down
U
سرزنش کردن
call down
U
ملامت کردن تحقیر کردن
at or within call
U
اماده فرمان
at his call
U
بر حسب اخطار یا احضار او
at call
U
فورا
at call
U
به محض درخواست عندالمطالبه
to call something your own
U
چیزی را از خود دانستن
[شاعرانه]
to call
U
نامیدن
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
to call together
U
فراهم اوردن
call-up
U
تذکر دادن جمع کردن
call-up
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
call out
U
اعلام خطر
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call out
U
اعلام خطر کردن
call up
<idiom>
U
تلفن کردن
on call
<idiom>
U
آماده برای ترک خدمت
call up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up
U
دستور ارسال گزارش
call off
U
فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
call on
<idiom>
U
سرزدن به کسی
call on
<idiom>
U
صدا زدن کسی
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
call up
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
U
دستور ارسال گزارش
call up
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
call up
U
تذکر دادن جمع کردن
call off
U
منحرف کردن
call off
U
صرفنظر کردن
to call into requisition
U
بمصادره یاسخره گرفتن
to call in question
U
تردیدکردن در
to call for tenders
U
بمناقصه گذاشتن
to call somebody back
U
کسی را احضار کردن
to call the rolls
U
حاضروغایب کردن
to call somebody back
U
کسی را معزول کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com