English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
calendar year U سال تقویمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
calendar U سالنامه
calendar U تقویم ورزشی
calendar U تقویم
calendar U سالنما
calendar pad U صفحهتقویم
tear-off calendar U تقویمدیواری
gregorian calendar U تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
address calendar U تقویم نجومی
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
calendar program U ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
calendar program U ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
julian calendar U تقومی که در سال 64 میلادی زمان ژولیوس سزار در روم تنظیم شده
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
off year U سال کم فعالیت
off year U سال کسادی
year in year out U همیشه
year in year out U سال دوازده ماه
year by year U همه ساله
year by year U سال بسال
the f.of the year U برگ ریزان
last year U پارسال
in the year one U در زمان بسیار پیش
last year U سال گذشته
in the a. year of U درسال فرخنده فال
in the a. year of U درسال خجسته
next year U سال بعد
next year U سال دیگر
off year U سال کم محصول
f.year old U پنج ساله
each year U هرسال
in the year U در سال 3491
within a year U در عرض یک سال
d. year U سال میلادی مسیحی
year U سنه
year U سال نجومی
New Year U سال جدید
year U سال
New Year U سال نو
leave year U سال خدمتی
New Year's Eve U شب سال نو
New Year's Eve U شب ژانویه
year-end U وابسته به پایان سال
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
year-end U سالپایانی
By the end of the year U تا آخر سال
theater of the year U تئاتر سال
wet year U سال پر اب
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
water year U سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
work year U سال کاری
vintage year U سال پرنعمت
year and day U یک سال و یک روز
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
intercalary year U سال کبیسه
year book U سالنامه
year-end U پایان سال
year-end سال پایان
year-round همه ی سال
In the year 2000… U درسال 2000...
tax year مالیات سالانه
the year in question U سالی که مورد بحث است
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
quarter [year] U سه ماه
year-long U یک سال
year-long U به مدت یک سال
year-long U یک ساله
year of age U سال عمر
with each passing year U با گذشت هر سال
year-round U در تمام مدت سال
During (in)the current year. U درسال جاری
quarter [year] U دوره سه ماهه
year-round <idiom> U همه ساله
vintage year U سال وفور محصول انگور
leap year U سال کبیسه
academic year U سال دانشگاهی
academic year U سال تحصیلی
all the year round U در تمامی یا سرتاسر سال
calender year U سال تقویمی
calender year U سال کامل تقویم یک سال
callendar year U سال
callendar year U سال جاری
civil year U سال عرفی
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
dear year U سال گرانی
fiscal year U دوره مالی
light year U سال نوری
light-year U سال نوری
financial year U سال مالی
fiscal year U سال مالی
fiscal year U سال مالی سال جاری
dry year U خشک سال
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
tropical year U سال اعتدالی
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
rainy year آبسال
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
school year U سال تحصیلی
sidreal year U سال نجومی
sluggish year U سال رکود
sluggish year U سال کسادی
solar year U سال خورشیدی
solar year U سال شمسی
sothic year U سال خورشیدی مصری
the year past U سال گذشته
tropical year U سال استوایی
natural year U سال طبیعی
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
last year's produce U محصول پارسال
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
i wish you a happy new year U سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
he was born in the year U درسال 00000زائیده یامتولدشد
early in the year U دراوایل سال
i wish you a happy new year U سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
lunar year U سال قمری
dry year U خشکسال
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
The consumption of suger has gone up this year . U مصرف شکرامسال با لارفته است
At the beginning of the month (year). U سر ماه ( سال )
to say so long to the end of the year U با سال پیش خداحافظی کردن
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
apparent solar year U سال شمسی
apparent solar year U سال فاهری شمسی
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
They live abroad for the greater part of the year. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad. U درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com