Perdic | building block principle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	building block U	کنده ساخت
	building block U	بنا کنده
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	in principle U	بطور کلی
	principle U	مسلک
	principle U	مرام اخلاقی قاعده کلی
	on principle U	از لحاظ قیود اخلاقی
	principle U	اصل اخلاقی
	principle U	قاعده
	in principle U	اصولا
	principle U	اصلی
	principle U	اصل علمی
	of same principle U	هم مسلک
	principle U	قانون علمی
	principle U	قاعده کلی مرام
	principle U	اصل
	principle U	سرچشمه
	principle U	حقیقت مبادی واصول
	principle U	معتقد باصول ومبادی کردن
	principle U	اخلاقی کردن
	aufbau principle U	اصل بناگذاری
	availability principle U	اصل دسترسی پذیری
	avegadro's principle U	قانون اووگادرو
	avogadro's principle U	قانون اووگادرو
	rational principle U	اصول عقلیه
	benefit principle U	اصل انتفاع
	principle point U	مبداء اصلی
	postremity principle U	اصل پس ایندی
	reality principle U	اصل واقعیت
	relativity principle U	اصل نسبیت
	reorganization principle U	اصل بازارایی
	reversibility principle U	اصل برگشت پذیری
	archimedes's principle U	اصل ارشمیدس
	action principle U	اصل کنش
	acceleration principle U	یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
	acceleration principle U	براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
	acceleration principle U	اصل شتاب
	principle of validity U	اصالت الصحه
	superposition principle U	اصل بر هم نهی
	principle of superposition U	اصل بر هم نهی
	indeterminacy principle U	اصل عدم قطعیت
	hedonistic principle U	اصل لذت گرائی
	fusion principle U	اصل ترکیبات جوش خورده
	exclusion principle U	اصل طرد
	exclusion principle U	است
	exclusion principle U	درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
	exclusion principle U	کالا نیستندشد
	exclusion principle U	اصل مستثنی کردن
	equipartition principle U	اصل هم بخشی
	energy principle U	اصل انرژی
	principle of duality U	اصل دوگانگی
	duality principle U	اصل دوگانگی
	correspondence principle U	اصل تنافر
	correspondence principle U	اصل همخوانی
	huygen's principle U	قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
	intimacy principle U	اصل تعلق
	principle of permissibility U	اصالت الجواز
	principle of intimacy U	اصل بهم بستگی
	principle of exclusion U	در مورد کالاهای خصوصی
	principle of exclusion U	اصل محرومیت
	principle of exclusion U	اصل ممنوعیت
	principle axis U	محور اصلی
	premack principle U	اصل پریماک
	pay as you go principle U	اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
	overload principle U	اصل اضافه باری
	mutiplier principle U	اصل ضریب تکاثر
	mutiplier principle U	اصل ضریب بهم فزاینده
	multiplier principle U	اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
	le chatelier's principle U	اصل لوشاتلیه
	kinesiological principle U	اصول حرکت شناختی بدن
	correspondence principle U	اصل توافق
	zeising principle U	اصل زای زینگ
	variational principle U	اصل تغییر
	uncertainty principle U	اصل عدم قطعیت
	uncertainty principle U	اصل نایقینی
	transitivity principle U	بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
	transitivity principle U	اصل سرایت پذیری
	exclusion principle U	اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
	transitivity principle U	اصل تعدی
	well-ordering principle U	اصل خوش ترتیبی [ریاضی]
	exclusion principle U	اصل انحصار
	principle of miximum overlap U	اصل حداکثر همپوشانی
	principle of microscopic reversibility U	اصل برگشت پذیری میکروسکوپی
	principle of separation of powers U	اصل تفکیک قوا
	functional principle [Technology] U	عاملیت
	berthlot thomson principle U	اصل برتلو- تامپسون
	pauli exclusion principle U	اصل طرد پاولی
	principle of equipartition of energy U	اصل همبخشی انرژی
	heisenberg uncertainty principle U	اصل عدم قطعیت
	principle quantum number U	عدد کوانتومی اصلی
	bohr's correspondence principle U	اصل تنافر
	bohr's correspondence principle U	اصل همخوانی
	pauli fermi principle U	اصل پاولی- فرمی
	pleasure pain principle U	اصل لذت و درد
	principle energy level U	تراز انرژی اصلی
	principle of civil litigation U	اصول محاکمات مدنی
	principle of civil litigation U	ایین دادرسی مدنی
	principle of criminal procedure U	اصول محاکمات جزائی
	principle of criminal procedure U	ایین دادرسی کیفری
	principle of equal advantage U	اصل مزیت برابر
	image shearing principle U	اصول برش تصویر
	von domarus principle U	اصل فون دوماروس
	combining volumes principle U	اصل ترکیب حجمی
	diagram of weaving principle U	تصویرطرزبافت
	counter current principle U	اصول جریان متقابل
	functional principle [Technology] U	کارکرد
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	building U	ساختمان
	ritz rydbergy combination principle U	اصل ترکیب ریتس- ریدبرگ
	ability to pay principle of taxation U	اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	building plant U	وسایل ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	height of building U	بلندی ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	house building U	ساختمان مسکونی
	building system U	سیستم ساختمان
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	commercial building U	تیمچه
	commercial building U	تیم
	commercial building U	سرای
	capital building U	سرمایه سازی
	building work U	کار ساختمانی
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building unit U	واحد ساختمانی
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	building site U	عرصه
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	ship building U	کشتی سازی
	service building U	ساختمانسرویس
	slab building U	ساختلوح
	turbine building U	ساختمانتوربین
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	public building U	بنای همگانی
	site building U	زمین زیربنا
	site building U	زمین ساختمانی
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	tower building U	ساختمان برجی
	administrative building U	ساختماناداری
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	building line U	خط کناری ساختمان
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	model building U	الگوسازی
	main building U	ساختمان اصلی
	machine building U	ماشین سازی
	industrial building U	بنای صنعتی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	building official U	بازرسان ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	office building U	ساختمان اداری
	nest building U	لانه سازی
	administration building U	قسمت اداری
	building construction U	روسازی
	body-building U	پرورش اندام
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	بدنسازی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building construction U	معماری
	building connection U	انشعاب ساختمان
	road building U	جاده سازی
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	bridge building U	پل سازی
	building component U	اجزای ساختمان
	administration building U	ساختمان اداری
	building sites U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	body-building U	بدنسازی
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building line U	راسته
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building material U	مصالح ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building permit U	پروانه ساختمان
	building line U	بر ساختمان