English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buffer state U دولت حایل
buffer state U دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
national [state, federal state] <adj.> U حکومتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
buffer U وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
buffer U حافظه میانی
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
buffer U فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
buffer U بافر
buffer U تامپون
buffer U ضربه گیر بالشتک
buffer U ماشین لرزنده
buffer U امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
buffer U دافع اطاق خرج
buffer U ضربت گیر
buffer U استفاده از میانگیر
buffer U ضربت خور حائل
buffer U سپر
buffer U میانگیر
buffer U محلول تامپون
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
buffer U حافظه موقت
buffer U پرداخت کردن
buffer U حافظه میانجی
buffer storage U حافظه میانگیر
buffer storage U انباره میانگیر
buffer stock U موجودی احتیاطی
buffer stock U مواد اولیه ذخیره
buffer stock U موجودی ذخیره
buffer stock U تامین ذخیره
buffer stock U ذخیره اتکائی
buffer stage U مرحله میانگیر
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
output buffer U میانگیر خروجی
off screen buffer U فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
keyboard buffer U بافر صفحه کلید
keyboard buffer U حافظه موقت صفحه کلید
elastic buffer U میانگیر ارتجاعی
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
storage buffer U میانگیر انباره
disk buffer U بافر دیسک
disk buffer U میانگیر دیسک
oil buffer U ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
buffer solution U محلول بافر
buffer register U ثبات میانگیر
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
refresh buffer U یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
buffer memory U حافظه میانیگر
buffer area U ناحیه میانگیر
buffer body U بدنه دافع
buffer capacity U فرفیت بافر
buffer chamber U اطاق خرج
buffer chamber U جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
buffer condenser U خازن میانگیر
buffer distance U حاشیه امنیت
buffer distance U محوطه امنیت
buffer tank U تانکرحائل
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
buffer zone U منطقه تامین
buffer zones U منطقه پیشگیری
buffer zones U منطقه تامین
buffer zone U منطقه پیشگیری
buffer-bar [railway] U ضرب خور [قطار]
state U حال
state U توضیح دادن
two state U دو حالتی
the state U effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
what state U در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
to keep state U خود را گرفتن
to be in a state of a U بیم داشتن
to keep state U شان یا مقام خودراحفظ کردن
corresponding state U حالت متنافر
to be in a state of a U هراسان بودن
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
state U ملت
state U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state U وضعیت چیزی
state U چگونگی
state- U توضیح دادن
state- U جزء به جزء شرح دادن
state- U افهار داشتن افهارکردن
state- U تعیین کردن حال
state- U کیفیت
state- U دولت استان
state- U ملت
state- U جمهوری کشور
state- U ایالت
state- U کشوری
state- U دولتی حالت
state U وضعیت
state U تعیین کردن وقرار دادن
state U افهار کردن وتصریح کردن
state U ابهت
state U جمهوری کشور
state U دولت استان
state U ایالت
state U کشوری
state U دولتی حالت
state U دولت
state U حالت
state U کشور
state U ایالت کشوری
state U کیفیت
state U دولتی
state U سیاسی رسمی وضع
state U مقام ورتبه
state- U چگونگی
state- U دولت
state- U تعیین کردن وقرار دادن
state- U حالت
state- U سیاسی رسمی وضع
state- U کشور
state- U ایالت کشوری
state- U دولتی
state- U افهار کردن وتصریح کردن
state U تعیین کردن حال
state U افهار داشتن افهارکردن
state- U ابهت
state- U حال
state- U وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- U مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- U وضعیت چیزی
state U جزء به جزء شرح دادن
state- U وضعیت
state- U مقام ورتبه
state midicine U سیستم پزشکی ملی
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state religion U مذهب رسمی
state property U اموال عمومی
state property U دارائی دولت
state prison U زندان دولتی
state prison U زندان ایالتی
state planning U برنامه ریزی دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
state of equilibrium U حالت تعادل
state of being cheated U مغبونیت
state of being cheated U غبن
state of in her itance U ملک یا دارایی قابل توارث
state of purity U طهارت
state of rest U حالت ساکن
state of alert U وضعیت هوشیاری
state of alert U وضعیت امادگی
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of siege U حالت محاصره
state of grace U توفیق
state of stress U حالت تنش
state of the art U جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of alert U وضعیت اماده باش یکان
state of the realm U طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of war U حالت مخاصمه
state of grace U تائید
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood U حالت وشرایط ایالات امریکا
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs U امور مملکتی
state enterprise U بنگاه دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
stable state U حالت پایا
spin state U حالت اسپین
solid state U نیمه هادی
sending state U کشور فرستنده
sending state U کشور اعزام کننده پرسنل
soild state U حالت جامد
sol state U حالت سولی
state bank U بانک استان
state bank U بانک دولتی
state succession U توالی دولتها
state hood U ایالتی
state guard U ارتش ایالتی
state function U تابع حالت
state guard U نیروی نظامی ایالتی
state government U دولت مرکزی
state flower U گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation U معادله حالتی
state diagram U نمودار حالات
state criminals U مجرمین سیاسی
state criminals U مقصرین سیاسی
state craft U سیاستمداری
state college U دانشکده دولتی
state chicken U در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
solid state U حالت جامد
state road U شاهراه
waiting state U وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
wait state U وضعیت انتظار
wait state U حالت انتظار
wait state U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state U حالت ناقطبیده
unstable state U حالت ناپایا
two state variable U متغییر دو حالتی
two state jump U جهش دو حالتی
two state circuit U مدار دو حالتی
two state algebra U جبر دو حالتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com