Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bucket wheel excavator
U
زبانهیچرخهیبالابر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excavator
U
کاوشگر
excavator
U
حفار
excavator
U
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
excavator
U
خاکبردار
excavator
U
حفرکننده
grab excavator
U
بیل مکانیکی
trench excavator
U
ماشین حفاری
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
bucket
U
سطل جام
bucket
U
منحنی پیوند
bucket
U
قوس پیوند قوس پیوندی
bucket
U
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
U
بیل مکانیکی
bucket
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket
U
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
bucket
U
سطل
bucket
U
دلو
bucket
U
تیغه گردنده توربین
brain bucket
U
کلاهخود
leather bucket
U
دول
loading bucket
U
سطل بارگیری
swing bucket
U
جراثقال گردان
swing bucket
U
جراثقال نوسان دار
to kick the bucket
U
مردن
elevator bucket
U
سطل بالابر
conveyor bucket
U
سطل بالابر
suspension bucket
U
سطل اویزان
dump bucket
U
سطل زباله
dump bucket
U
سطل اشغال
bucket charging
U
بارگیری با سطل
bucket elevator
U
دستگاه بالابرنده سطل
bucket of steam
U
سطل بخار
bucket hoist
U
دستگاه بالابرنده سطل
grab bucket
U
بیل مکانیکی
bucket sort
U
جور کردن دلوی
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
grab bucket
U
سطل قلاب دار
backward bucket
U
سطلوارونه
bucket lever
U
سطحزبانه
bucket seats
U
صندلی یکنفری
bucket seat
U
صندلی یکنفری
kick the bucket
<idiom>
U
مردن
drop in the bucket
<idiom>
U
مقداری جزئی
bucket shop
U
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
bucket shops
U
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
ice-bucket
U
یخدان- سطلیخ
bucket cylinder
U
زبانهسیلندر
digger bucket
U
تیغهحفرکن
bucket ring
U
زبانهحلقه
bucket tooth
U
زبانهدندانه
bucket hinge pin
U
زبانهلولایی
backward bucket cylinder
U
سیلندرسطلوارونه
Only a drop in the bucket ( ocean) .
U
قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
coin return bucket
U
محلبرگشتپول
grab bucket crane
U
جرثقیل با بیل مکانیکی
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
چرخ نخ ریسی
four wheel
U
چهارچرخه
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
third wheel
U
سومینچرخدنده
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
ساسایی
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
گردش ناو
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
چرخش
wheel
U
دور
wheel
U
چرخ
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
گرداندن
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
front wheel
U
چرخجلو
large wheel
U
چرخبزرگ
hand-wheel
U
چرخدستی
main wheel
U
چرخاصلی
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
tracing wheel
U
چرخهترسیم
striker wheel
U
چرخهضارب
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
rotating wheel
U
چرخهدوار
press wheel
U
چرخفشار
pitch wheel
U
چرخکوککردن
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
escape wheel
U
دندهخلاص
drive wheel
U
چرخدنده
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
U
چرخ کش
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
grinding wheel
U
چرخ سنباده
wheel wright
U
چرخ ساز
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
centre wheel
U
چرخهمیانی
banding wheel
U
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
worm wheel
U
پیچ حلزونی
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
U
دماغه
dog-wheel
U
استوانه
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
spinning wheel
U
چرخ نخ ریسی
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
cog wheel
U
چرخ دنده
cogged wheel
U
چرخ دنده
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
cast wheel
U
چرخ ریختگی
steering wheel
U
رل
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
U
steering wheel
U
چرخ فرمان
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
U
غربالک
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
spare wheel
U
چرخ زاپاس
spinning wheel
U
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
spinning wheel
U
دوک نخ ریسی
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
spinning wheel
U
چرخ طیار
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
wheel trim
U
قالپاق
wheel indicator
U
نشانگر سکان
pin wheel
U
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
U
چرخ دستی
gyro wheel
U
rotor gyro
brake wheel
U
ترمز چرخها
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
U
چرخ سمباده
buff wheel
U
چرخ سنباده
buffing wheel
U
چرخ سنباده
idler wheel
U
چرخ هرزگرد
idler wheel
U
چرخ طیار
impluse wheel
U
چرخ فشار مستقیم
pin wheel
U
چرخ و فلک کوچک
persian wheel
U
دولاب
persian wheel
U
چرخاب
paddle wheel
U
چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
magnet wheel
U
چرخ رتور
magnet wheel
U
چرخ گردنده
balance wheel
U
رقاص ساعت
band wheel
U
چرخ تسمه خور
capstan wheel
U
چرخ دوار
gear wheel
U
چرخ دنده
emery wheel
U
چرخ سمباده
chain wheel
U
چرخ زنجیر
driving wheel
U
چرخ گرداننده
driving wheel
U
چرخ محرک
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
U
چرخ سمباده
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
cog wheel
U
چرخ دندانه دار
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
control wheel
U
صفحه تنظیم کننده
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
ferris wheel
U
چرخ فلک
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
capstan wheel
U
چرخ لنگر فلایویل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com