English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bridge seat U تکیه گاه
bridge seat U پاشنه پل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seat U کفل
seat U سرین
seat U نشیمنگاه مسند
seat U نیمکت
seat U صندلی
seat U جا
seat U قسمت میانی زین اسب
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
seat U مرکز مقر
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
seat U جایگزین ساختن
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U حرکت تعادلی
seat U سکوی استقرار
seat U پایه
seat U نشیمنگاه
seat U مقر
seat U محل اقامت
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat U جایگاه نشاندن
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
folding seat U صندلی تاشو
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
seat angle U نبشی نشیمن
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
the seat of pain U جای درد
the seat of pain U موضع درد
adjustable seat صندلی متحرک
country seat U خانهی اربابی
box seat U صندلی لژ
country seat U خانهی بزرگ روستایی
single seat U صندلییکنفره
valve seat U نشیمنگاه سوپاپ
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
bench seat U صندلیاتومبیل
governor's seat U حکومت نشین
seat of settlement U محل نشست ساختمان
seat of government U مقر حکومت
seat bars U میلههای تکیه گاه
primer seat U مقر چاشنی
key seat U جاخار
key seat U شیار خار
mercy seat U تخت خدا
mercy seat U سرپوش رحمت
seat of the pants U استفاده از تجربه
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
drive's seat U صندلی راننده
governor's seat U حاکم نشین
pillion seat U جای اضافی در موتور سیکلت
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
hiking seat U تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat U دادگاه
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
county seat U مرکز بخشداری
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
captain's seat U محلنشستنکاپیتان
keay seat U جا خار
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
bucket seat U صندلی یکنفری
hot seat U صندلی برقی
hot seat U صندلی الکتریکی
book a seat U جا رزرو کردن
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
parliamentary seat U صندلی مجلسی
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
to resign one's seat U از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat U جای مجلسی
Where is my seat(place) U جای من کجاست ؟
back seat U صندلی عقب اتومبیل
seat back U پشتیصندلی
rear seat U صندلیعقب
first officer's seat U صندلیخلباناول
reel seat U جایگاهقرقره
dual seat U زینموتور
seat cover U پوششصندلی
seat stay U نگهدارندهصندلی
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
double seat U صندلیدونفره
seat tube U تیوپصندلی
commander's seat U صندلیفرمانده
jump seat U صندلی تا شو
back-seat driver U آدم فضول
back-seat drivers U آدم فضول
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
flat racing seat U خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer U جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
bridge U پل
bridge U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge U پل فرماندهی
bridge U compassplatform : syn
bridge U پل زدن
bridge U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge U وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge U پل فرماندهی کشتی
bridge U سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge U جسر
bridge U برامدگی بینی
bridge U بازی ورق
bridge U پل ساختن
bridge U اتصال دادن
truss bridge U پل خرپایی
weatstone bridge U پل ویتستن
truss bridge U پل با تیر مشبک
bridge pier U پایه پل
bridge plate U پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge rectifier U یکسو کننده پلوار
bridge rectifier U یکسوکننده بریج
truss bridge U پل اسکلت فلزی
weigh bridge U قپان تخت قنطار کش
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
bridge head U سر پل
bridge head U سر پل ساحلی
bridge building U پل سازی
bridge carriageway U شوسه پل
bridge circuit U مدار پلوار
bridge deck U بدنه پل
bridge escape U فرار از پل
wien bridge U پل وین
truss bridge U پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge U پل پایه خرپایی
treadway bridge U پل دوخطه
slab bridge U پل دالو
slab bridge U پل تاوه
canal bridge U پل کانال
spar bridge U پل الواری
spar bridge U پل ساخته شده ازگرده چوب
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
swing bridge U پل گردان
swing bridge U پل نوسان دار
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
the instability of a bridge U نا استواری پل
the pier of a bridge U پایه پل
bridge shoe U زیره پل
bridge shoe U پاشنه
the span of a bridge U چشمه یا دهانه پل
bridge shoe U پاشنه پل
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
skew bridge U پل کج
arch bridge U پلقوسدار
bass bridge U پایهباس
flying bridge U پل موقتی
through arch bridge U پلکمانسراسری
transporter bridge U پلانتقال
treble bridge U پلصدایزیر
suspension bridge U پل اویزان
suspension bridge U پل معلق
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
water under the bridge <idiom> U همه چیز عوض شده
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
bridge loan U وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge finance U وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
lattic-bridge U پل نرده ای
arched bridge U پل کمانهای
arched bridge U پل قوسی
beam bridge U پلمیلهای
bascule bridge U پل اهرمی
bridge assembly U برآمدگیسیمها
bridge of nose U برآمدگیبینی
bascule bridge U پل متحرک باسکولی
compass bridge U قطبنمایعرشهکشتی
bascule bridge U پل بازشونده
bascule bridge U پل بازشو
lift bridge U پلبالارو
portal bridge U پلدروازهای
bascule bridge U پل باسکولی
bascule bridge U پل قپانی
bascule bridge U پل متحرک
bailey bridge U پل متحرک وموقتی
asses bridge U قضیه حماریه
lattic-bridge U تیر حمال مشبک
decade bridge U پل دهگانه
irish bridge U پل ایرلندی
irish bridge U ابنمای مغروق
irish bridge U پل مغروق
irish bridge U اب نما
inductance bridge U پل اندوکتیویته
impedance bridge U پل اندازه گیری مقاومت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com