English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
breakable crust U سطح شکننده برف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breakable U شکستنی
crust U کبره
crust U پوسته زمین
crust U پوسته
crust U سله
crust U کبره بستن
crust U قسمت خشک و سخت نان
crust U پوست نان قشر
crust U پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
crust U قشر
to crust [snow] U تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
upper crust <idiom> U ثروتمندترین
upper crust U رویه
upper crust U پوسته
kissing crust U برخوردگاه نانی به نان دیگردرتنور
earth's crust U پوسته زمین
earth crust U پوسته زمین
earth crust U پوسته
crust of wine U جرم شراب در روی شیشه
crust of the earth U پوسته یا قشر زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com