Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
brain scan
U
مغزنگاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
b scan
U
ارائه ب
j scan
U
ارائه جی
scan
U
پویش کردن
scan
U
پوئیدن
scan
U
پیمایش
scan
U
dpl اسکن میکند
scan
U
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scan
U
تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
scan
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
p scan
U
ارائه پی
f scan
U
ارائه اف
n scan
U
ارائه ان
h scan
U
ارائه اچ
d scan
U
ارائه دی
ct scan
U
سی تی اسکن
c scan
U
ارائه سی
i scan
U
ارائهای
k scan
U
ارائه کی
l scan
U
ارائه ال
m scan
U
ارائه ام
g scan
U
ارائه جی
scan
U
یکی ازخط وط افقی فسفری
scan
U
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
scan
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan
U
اجمالا مرور کردن
scan
U
با وزن خواندن
scan
U
تقطیع کردن شعر
scan
U
کاوش کردن
scan
U
تجسس
scan
U
تجسس کردن بارادار
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
scan
U
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan
U
یک دور گردش انتن رادار
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scan
U
پوییدن
scan
U
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
brain
U
مغز کسی را دراوردن بقتل رساندن
brain
U
ذکاوت فهم
brain
U
مغز
i have got him on my brain
U
همیشه به اوفکر میکنم
brain
U
هوش
brain
U
کله
brain
U
مخ
d. of the brain
U
ترزید دماغ
scan period
U
دورهء پویش
interlaced scan
U
پوییدن درهم بافته
ppi scan
U
ارائه پی پی ای
this line does not scan
U
وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
sector scan
U
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
scan path
U
مسیر پیمایش
scan line
U
خط پیمایش
scan area
U
ناحیه پیمایش
raster scan
U
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
radar scan
U
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
brain death
U
از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
brain concussion
U
ضربه مغزی
brain teaser
U
سوالهوش
Much as I raked my brain .
U
هر چقدر به مغزم فشار آوردم
brain death
U
مرگ مغزی
infundibuliform of the brain
U
قیف مخ
to batter one's brain
U
مغز کسی را خرد کردن
split brain
U
دوپاره مخ
mid brain
U
پل دماغ
mid brain
U
پل مخ
brain drain
U
فرار مغزها
brain center
U
مرکز مغزی
brain potential
U
الکتریسیته مغز
brain localization
U
منطقه بندی مغز
brain lesion
U
ضایعه مغزی
brain injured
U
اسیب دیده مغزی
brain injury
U
اسیب مغزی
brain damage
U
اسیب مغزی
brain bucket
U
کلاهخود
brain abscess
U
ابسه مغزی
brain abscess
U
دمل مغزی
addle brain
U
ادم بی کله
addle brain
U
ادم کودن
brain drain
U
فرارمغزها
brain stem
U
ساقه مغز
brain stimulation
U
تحریک مغز
brain worker
U
کارگر مغزی
feather brain
U
ادم سبک مغز
electronic brain
U
مغز الکترونیکی
brain worker
U
کارگر ذهنی روشنفکر
fore brain
U
پیش مخ
brain work
U
کارذهنی
brain work
U
کار فکری
brain work
U
کار مغزی
brain storming
U
سیال سازی ذهن
brain waves
U
امواج مغزی
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
brain washing
U
شستشوی مغزی
random scan graphics
U
نگاره سازی با پوشش تصادفی
multi scan monitor
U
مشابه 6632
infrared line scan
U
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
raster scan graphics
U
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
channel scan buttons
U
دکمهکانالیاب
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
a comparison of the brain to a computer
U
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
acute brain disorder
U
اختلال مغزی حاد
acute brain syndrome
U
نشانگان مغزی حاد
higher brain centers
U
مراکز عالی مغز
minimal brain damage
U
کمترین اسیب مغزی موثر
organic brain syndrome
U
نشانگان اسیب مغزی
organic brain syndrome
U
او بی اس
The human brain is a complex organ .
U
مغز انسان عضو پیچیده یی است
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution .
U
به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com