English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bourdon pressure gage U فشار سنج بوردون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gage pressure U فشار گیج
pressure gage U فشارسنج
gage pressure U فشار مانومتری
air pressure gage U فشار سنج
micro pressure gage U فشارسنج دقیق
spring pressure gage U فشارسنج فنری
air brake pressure gage U مانومتر با ترمز هوایی
bourdon U عصای زوار
bourdon U باتون
bourdon tube U لوله بوردون
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
gage U اندازه نما
gage U سنجیدن
gage U ازمایش کردن
gage U وثیقه گذاردن
gage U گیج
gage U سنج
gage U میزان اندازه گیری
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
gage U رجزخوانی
gage U وثیقه
gage U : گرو
gage U شرط بستن متعهد شدن
gage U :
gage U درجه
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U میله اندازه گیر
gage U اشل اندازه گیر
gage U بند تفنگ
gage U گرو
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gauge=gage U شابلن
center gage U مرکز سنج
screw gage U شابلون پیچ
flow gage U جریان سنج
snow gage U برفسنج
camber gage U دستگاه اندازه گیری زاویه کمبر
gauge=gage U اندازه کردن اشل
gauge=gage U پیمانه
oil gage U عقربه نشان دهنده روغن
gauge=gage U اندازه
gauge=gage U درجه
rivet gage U فاصله بین دو ردیف پرچ
density gage U چگالی سنج
depth gage U عمق سنج
dial gage U دستگاه اندازه گیری تغییربعدهای بسیار کوچک
gage length U طول قطعه مورد ازمایش
gage tube U لوله پیتو
gage=gauge U مدرج کردن
gage=gauge U اندازه زدن اشل
comparative gage U دستگاه مقایسه کننده
gage=gauge U شابلون
gage=gauge U پیمانه اندازه
gage=gauge U درجه
radius gage U شابلون شعاع
rain gage U باران سنج
rain gage U وسیله سنجش میزان بارندگی
gauge=gage U مدرج کردن
feeler gage U فیلر
tire gage U دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
oil gage U گیج روغن
evaporation gage U بخارسنج
angle gage U نقاله زاویه یاب
oil gage U نشاندهنده سطح روغن
limit gage U وسیله سنجش تلرانس
petrol gage U دستگاه اندازه گیری بنزین
accurate to gage U دقت در سنجیدن
accuracy to gage U دقت اندازه گیری
accuracy to gage U دقت سنجش
evaporation gage U دم سنج
vacuum gage U خلاء سنج
level gage U اندازه گیر سطح
drop gage U فشار سنج
light gage beam U تیر سبک وزن
fule level gage U دستگاه اندازه گیری سطح سوخت
water level gage U تراز سنج
oil level gage U دستگاه نشاندهنده سطح روغن
dial depth gage U عمق سنج مدرج
dial bench gage U میز اندازه گیری
cylinderical limit gage U دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
standard rain gage باران سنج معمولی
commercial light gage sheet U ورق فریف تجارتی
pressure U بار
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
pressure U سنگین
pressure U فشردن مضیقه
pressure U مشقت
pressure U بار سنگین مصائب وسختیها
pressure U فشار
f.pressure U فشارمایع
pressure U فشار هوا
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
internal pressure U فشار درونی
piston pressure U فشار پیستون
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pressure balance U فشارسنج
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pore pressure U فشار درونی
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
kinetic pressure U فشار سینتیک
low pressure U فشار کم
low pressure U فشار خفیف
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure adjustment U تنظیم فشار
molding pressure U فشار قالب
low pressure U سهل العبور
low pressure U منطقه کم فشار
manifold pressure U فشار گازگاه
loss of pressure U افت فشار
oil pressure U فشارسنج روغن
molding pressure U فشار پرس
lateral pressure U فشار جانبی
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
partial pressure U فشار جزیی
partial pressure U فشار جزئی
partial pressure U فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure U فشار اسمزی
oil pressure U دستگاه اندازه گیری فشار روغن
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
reacted pressure U فشار واکنش شده
total pressure U فشار کل
uplift pressure U فشار بالابرنده
vapor pressure U فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
vapor pressure U فشار بخار
vapour pressure U فشار بخار اب
water pressure U فشار اب
to bear pressure upon U فشار اوردن بر
tire pressure U فشار هوای لاستیک
reduced pressure U فشار کاهیده
social pressure U فشار اجتماعی
sound pressure U فشار صوت
starting pressure U فشار استارت
static pressure U فشار ثابت هوا
static pressure U فشار ایستایی
swelling pressure U فشار در اثر ازدیاد حجم
systolic pressure U فشارخون انقباضی
wave pressure U فشار حاصل از موج
wheel pressure U فشار چرخ
wind pressure U فشار باد
pressure vessel U فشار
water under pressure U آبتحتفشار
The pressure of the atmosphere U فشار جو ؟( اتمسفر )
partial pressure U [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
time pressure U فشار زمانی
pressure of time U فشار زمانی
pressure vessel U فرف
pressure tube U لولهفشار
pressure cookers U دیگ زودپز
pressure bar U قسمتفشار
pressure change U تغییراتفشار
pressure control U کنترلفشار
pressure dial U درجهفشار
pressure plate U صفحهنگهدار
pressure screw U پیچفشرده
to be under deadline pressure U عجله داشتن
pressure cook U دیگ زودپز
pressure gauge U فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure gauge U فشارسنج
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure gaverner U تنظیم کننده فشار
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure head U ارتفاع فشار
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure lamp U چراغ تلمبهای
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure fraction U کسر فشاری
pressure cook U دردیگ زودپزپختن
pressure cook U تحت فشار پختن
pressure curve U منحنی فشار
pressure curve U خم فشار
pressure device U ماسوره فشاری
pressure device U عامل فشاری مین
pressure drop U افت فشار
pressure face U سمت فشار
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
pressure of speech U فشار تکلم
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
pressure tendency U گرایش فشار
pressure transducer U مبدل فشار
pressure wave U موج فشار
pressure weld U جوش دادن فشاری
pressure weldable U قابل جوشکاری فشاری
pressure welding U جوش فشاری
pressure welding U جوشکاری فشاری
pulse pressure U فشار نبض
pressure taping U انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping U روبیدن فشاری
reservoir pressure U فشار مخزن
pressure regulator U شیر تنظیم
pressure regulator U شیر فشار شکن
pressure sense U حس فشار
sense of pressure U حس فشار
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
pressure surface U سطح فشار
pressure surface U سطح پیزومتریک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com