English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
co-operation U همکاری مشترک
to come into operation U قانونی درست شدن
to come into operation U قانون شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
operation U کار کردن
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation U به اجرا
co-operation U کار مشترک
or operation U عمل یا
to come into operation U قابل اجرا شدن
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
operation immediate U اقدام سریع
come into operation U قابل اجرا شدن
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U بکار افتادن
to come into operation U قابل اجراشدن
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
not operation U عمل نفی
not operation U عمل نقض
operation U کارکرد
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U بهره برداری
operation U اداره
operation U گرداندن
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U عمل جراحی
operation U به کارانداختن
operation U عملکرد
operation U عمل کردن
operation U عملیات
operation U عمل جراحی عمل
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U گردش
operation U عمل
operation U کار
operation U گردش جنبش
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation of contract U نفوذ قرارداد
operation map U نقشه عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
operation manager U مدیر عملیات
parallel operation U عملکرد موازی
operation order U دستور عملیاتی
parallel operation U عمل موازی
operation overlay U کالک عملیات
operation overlay U کالک عملیاتی
operation order U دستورعملیات
operation research U پژوهش عملیاتی
operation research U تحقیق درعملیات
operation decoder U عمل شناس
operation decoder U عمل گشا
one step operation U عمل تک مرحله
on line operation U عمل درون خطی
on line operation U عملکرد درون خطی
offline operation U عمل برون خطی
nonidentity operation U عمل ناهمانی
no operation instruction U دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no operation instruction U OPERATION NO
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
online operation U عمل درون خطی
operation analysis U تحلیل عملکرد
operation code U رمز عمل
operation code U کد عملیاتی
operation code U رمزالعمل
off line operation U عملکرد برون خطی
operation center U مرکز عملیات
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation analysis U عمل کاوی
nature of the operation U ماهیت عملیات
rescue operation U عملیات نجات
unattended operation U عملکرد بی مراقب
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation U عمل یگانی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation U عمل انتقال
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
unattended operation U عملکردبی مراقب
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
binary operation U عمل دوتایی [ریاضی]
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation . U عمل جراحی
operation keys U کلیدهایعملیات
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
serial operation U عمل نوبتی
revenue operation U عملکرد
ready for operation U اماده کار
pseudo operation U عملواره
pseudo operation U شبه عمل
privieged operation U عمل ممتاز
point operation U عمل نقطهای
serial operation U عملیات سری
string operation U عملیات رشتهای
string operation U عملکردرشتهای
the breathing operation U کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
telephone operation U عملکرد تلفن
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous operation U عمل همگام
symmetry operation U عمل تقارن
surgical operation U دست کاری
surgical operation U عمل جراحی
parallel operation U عملیات موازی
nand operation U عمل نقیض و
emergency operation U کارکرد
cycle of operation U جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation U دوره عمل سلاح
conversational operation U عملیات محاورهای
contouring operation U فرم کاری
continous operation U عملکرد پایدار
continous operation U کار دائمی
autonomous operation U عملیات مستقل
concurrent operation U عملکرد همزمان
dagger operation U عمل خنجری
destructive operation U عملیات مخرب
emergency operation U بهره برداری اضطراری
dyadic operation U عملکرد دوتایی
contouring operation U کار فرم دهی
dyadic operation U عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation U عمل دوتایی
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation U عمل همزاد
autonomous operation U عملیات ازاد
concept of operation U تدبیر عملیاتی
computer operation U عملیات کامپیوتر
boolean operation U جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation U عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation U عمل بولی
block operation U عملیات بلوک
binary operation U عملکرد دودوئی
binary operation U عمل دودوئی
base operation U عملیات پایگاهی
binary operation U عمل دودویی
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
computer operation U عملکرد کامپیوتری
component operation U عناصر عملیاتی
cesarian operation U عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
bi conditional operation U عمل دوشرطی
equivalence operation U عمل هم ارزی
n ary operation U عمل N تاییN
area of operation U منطقه عملیات
manual operation U عملیات دستی
manual operation U عمل دستی
majority operation U عمل اکثریت
arithmetic operation U عمل ریاضی
arithmetic operation U عمل حسابی
logical operation U عملکرد منطقی
logical operation U عمل منطقی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
method of operation U روش کار
method of operation U طرز کار
n adic operation U عمل N تاییN
multijob operation U عملیات چند کاره
monadic operation U عملکرد یگانه
monadic operation U عملکرد تکین
molding operation U قالب کاری
molding operation U فرم کاری
milling operation U فرزکاری
method of operation U عملکرد
logic operation U عمل منطقی
limiting operation U عملیات محدودکننده
arithmetic operation U عمل محاسباتی
external operation U عملیات خارج از مملکت
furnace operation U عملکرد کوره
furnace operation U طرزکار کوره
global operation U عملیات سراسری
illegal operation U عملکرد غیر قانونی
indirect operation U عملکرد غیرمستقیم
attended operation U عملکرد با مراقب
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
external operation U عملیات خارجی
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
arithmetic operation U عملیات حسابی
air transport operation U عملیات ترابری هوایی
fundamental operation of arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com