English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blind search U جیستجوی بی نتیجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blind leading the blind <idiom> U
The blind can not lead the blind. <proverb> U کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
search U درو در عمق با اتش
search U تجسس کردن
search U شناسایی کردن
search U تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search U کاوش کردن زمین
search U مراقبت کردن از زمین
search U بررسی وشناسایی زمین
search U تلاش
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
search U جستجو
search U تجسس
search U تکاپو بازرسی
search U کاوش
search U جستجوکردن
search U گشتن
search U بازرسی کردن
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U تفتیش
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
to search out U پیدا کردن
to search for anything U چیزیراجستجو کردن
to search for anything U پی چیزی گشتن
the search of U جستجوی چیزی
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
right of search U حق جستجو
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
in search of U بجستجوی
search me <idiom> U نمی دونم ،ازکجا بدونم
search U جستجو کردن
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search U جستجویی که هر عنصریت
search U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search U جستجو برای یک موضوع داده
in search of U در جستجوی
to search after U کاوش کردن
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
to search after U تحقیق کردن
to search after U بازرسی کردن
to search after U جستجو کردن
to search U گشتن [جستجو کردن]
to search after U زیر و رو کردن
to search U جستجو کردن
to be blind to U نفهمیدن
blind U :کورکردن
blind U خیره کردن
blind U درز یاراه
blind U گرفتن
blind U اغفال کردن
blind U :چشم بند
blind U بی بصیرت
blind U غیر خوانایی
blind U مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind U : کور
blind U نابینا
to go it blind U بی گداربه اب زدن
to go it blind U بی پرواکاری راکردن
blind U تاریک ناپیدا
to be blind to U ندیدن
blind U سنگر
blind U کمینگاه
blind U بدون دید مستقیم پرسنل
blind U کور کردن
blind U طاقنما
blind U چشمک زدن علامت دادن
blind U پناه
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind U چراغ اعلام خطر
blind U چراغ چشمک زن
blind U در پوش
blind U مخفی گاه
blind U پرده
blind U هرچیزی که مانع عبورنور شود
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
multifile search U جستجوی چند پروندهای
chaining search U جستجوی زنجیرهای
search and clear U جستجو و پاک کردن دشمن
search and replace U جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace U جستجو و جایگزینی
search and rescue U عملیات تجسس و نجات
linear search U جستجوی خطی
intercepting search U کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
dichotomizing search U جستجوی دورستهای
dichotomizing search U جستجوی دو حالته
dichotomizing search U جستجوی دوقسمتی
disjunctive search U جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
exhaustive search U جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil U پیچک کاشف
fibonacci search U جستجو فیبو ناجی
dichotomizing search U روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
fibonacci search U جستجوی فیبوناچی
global search U جستجوی سراسری
search cycle U چرخه جستجو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
search key کلید جستجو
To search ones conscience . U کلاه خود را قا ضی کردن
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
search parties U گروه پیگرد
search parties U دستهی جستار گرد
search party U گروه پیگرد
search party U دستهی جستار گرد
body search U بازرسیبدنی
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
search results U نتایج جستجو
search results U نتیجه های جستجو
specific search U تجسس اختصاصی منطقه
specific search U شناسایی مخصوص
search light U نورافکن
search memory U حافظه جستجو
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search radar U رادار تجسسی
search string U رشته جستجو
search sweeping U مین روبی مراقبتی
search sweeping U مین روبی ازمایشی
sector of search U منطقه کاوش
sector of search U منطقه مراقبت رادار
sector of search U منطقه تجسس رادار
sequential search U جستجوی ترتیبی
search result U نتیجه جستجو
air search U مراقبت هوایی
search warrants U حکم تفتیش
area search U کاوش منطقه
antisubmarine search U کاوش ضد زیردریایی
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
backward search U جستجوی پسرو
area search U جستجوی ناحیه
area search U جستجوی دامنهای
area search U جستجوی ناحیهای
search warrants U اجازه تفتیش
binary search U جستجوی دوتایی
binary search U جستجوی دودوئی
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
search warrants U حکم بازرسی و ورود
search warrant U حکم تفتیش
air search U تجسس هوایی
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrant U حکم تفتیش منزل
search warrants U حکم تفتیش منزل
search warrant U اجازه تفتیش
blind bridle U لگام چشمبنددار
blind flange U فلانژ کلاهک
blind arcade U طاقنما
blind spot U نقطه کور
spanish blind U دریچه کرکرهای
blind circuit U مدار یک طرفه
blind flange U فلانژ سرپوشیده
snow blind U برف کوری
snow blind U برف کور
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind diagnosis U تشخیص بی نام
blind coal U زغال سنگ بی شعله
blind circuit U مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
strike blind U با ضربه کور کردن
sun blind U پرده پنجره
blind spots U نقطه ضعف
Roman blind U درپرشرومانی
blind alley U شاخه بن بست
blind drunk U مستمخمور
Venetian blind U پنجره کرکره
colour blind U کوررنگ
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
To know someone blind spots. U رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind cloth U پردهکرکره
blind spots U نقطه کور
blind analysis U تحلیل بی نام
blind a lley U کوچه بن بست
blind storey U تریبون کلیسا
blind spot U نقطه ضعف
ventilation blind U پیش پنجره
double blind U دوسوکور
stone blind U کاملا کور
blind rivet U پرچ کور
sun blind U سایبان
gravel blind U تقریبا کور
blind pipe U لوله غیرمشبک
blind pass U کالیبر کور
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
green blind U نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
he is blind to kindness U مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind U چنان زد که کورش کرد
hoodman blind U گردن کلفت
hoodman blind U اوباش
hoodman blind U لوطی
hoodman blind U مرد کلاهدار
blind pipe U لوله کور
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind alley U کوچه بن بست
born blind U کور مادرزاد
blind zone U منطقه کور
color blind U رنگ کور
color blind U فاقد حساسیت نسبت برنگ
blind window U پنجره نما
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com