English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blanket policy U بیمه نامه کلی
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy U بیمه نامه جامع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blanket course U لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
blanket U پتو
blanket U جل
blanket U باپتو ویا جل پوشاندن
blanket U پوشاندن
blanket U پرده دود یا مه ابر
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U روکش
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
blanket course U لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
a blanket U پتو
blanket order U سفارش کلی
blanket grouting U تزریق سطحی
blanket buying U خرید بصورت عمده
blanket buying U خریدکالاهای متعدد
pervious blanket U لایه زهکش
blanket buying U خرید کلی
frost blanket course U لایه ضد یخ قشر ضد یخ
pervious blanket U فرش زهکش
impervious blanket U لایه نفوذناپذیر
impervious blanket U فرش ناتراوا
impervious blanket U لایه ناتراوا
impervious blanket U پوشش نفوذناپذیر
blanket insurance U بیمه کلی
frost blanket course U لایه پاد یخ
blanket order U دستور کلی
saddle blanket U نمد زین
smoke blanket U پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
electric blanket U تشکبرقی
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
wet blanket <idiom> U آیه یفس
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
wet blanket U ضد حال
wet blanket U حال گیر
upstream blanket U پوششبالایرودخانه
blanket sleepsuit U لباسبچهگانه
wet blanket U نا امید کردن
drainage blanket U لایهزهکشی
wet blanket U مایه یاس
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
blanket insulation U پوششعایق
the wrong side of a blanket U پشت پتو
I pulled the blanket over my head . U پتو راکشیدم سرم
Roll the blanket round yourself. U پتو رابدور خودت بپیچ
policy U سیاست
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
policy U رویه
policy U بیمه نامه
policy U مسلک سیاست
policy U تدبیر
policy U خط مشی روش
policy U خط مشی
policy U مصلحت اندیشی
policy U کاردانی
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policy U سند معلق به انجام شرطی
policy U خط مشی سیاستمداری
policy U اداره یاحکومت کردن
policy of contianment U سیاست تحدیدی
policy objectives U اهداف موردنظر
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
insurance policy U قرارداد بیمه
policy options U انتخابهای سیاستی
policy options U انتخابهای مورد نظر
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
public policy U سیاست عمومی
policy-making U سیاست گذاری
re assurance policy U قرارداد بیمه اتکایی
policy objectives U اهداف سیاستی
policy makers U سیاست گذاران
policy book U پرونده خط مشیها
policy book U کتاب روشها
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy file U پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder U دارنده بیمه
policy holder U دارنده بیمه نامه
policy implication U کابرد سیاستی
policy implication U کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
insurance policy U بیمه نامه
policy making U سیاست گذاری
social policy U سیاست اجتماعی
unvalued policy U بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy U بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy U قرارداد اجاره کشتی
voyage policy U بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy U سیاست دستمزد
wagering policy U بیمه قماری
endowment policy U بیمهی عمر
stop go policy U توسعه
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
to u. a policy of insurance U رابکسی دادن
to u. a policy of insurance U سند بیمه
to a dapt a policy U رویهای اتخاذ کردن
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy U سیاست تثبیت
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy U سیاست مالیاتی
the policy of the government U رویه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy U بیمه نامه مدت دار
bearer policy U بیمه نامه بدون نام
fiscal policy U سیاست مالیاتی
floating policy U بیمه نامه متغیر
foreign policy U سیاست خارجی
foreign policy U خط مشی عمل خارجی
health policy U سیاست بهداشتی
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
fiscal policy U سیاست مالی
financial policy U سیاست مالی
budgetary policy U سیاست بودجهای
commercial policy U سیاست بازرگانی
development policy U سیاست توسعه
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
policy dilemma U معمای سیاستی
economic policy U سیاست اقتصادی
employment policy U سیاست اشتغال
evacuation policy U روش تخلیه پزشکی
evacuation policy U خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy U سیاست انبساطی
mixed policy U بیمه نامه مختلط
monetary policy U سیاست پولی
national policy U خط مشی ملی
national policy U سیاست ملی
open policy U بیمه نامه باز
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy U بیمه نامه قابل تغییر
ostrich policy U رویه کبک
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
insurance policy U سند بیمه
income policy U سیاست درامدی
ostrich policy U سیاست خود فریبی
outward looking policy U سیاست برون نگر
income policy U سیاست مربوط به درامدها
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
anti inflationary policy U ضد تورمی
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
all risk insurance policy U بیمه نامه تمام خطر
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
anti development policy U سیاست ضد توسعه
scorched-earth policy U نابودکردنوازبینبردن
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
insured, policy holder U بیمه شده
the open door policy U سیاست دروازههای باز
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
easy money policy U سیاست گشایش پول
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
open door policy U سیاست درهای باز
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com