Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beauty spots
U
خال
beauty spots
U
خال کوچک
beauty spots
U
خال زیبایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
That is the beauty of it.
U
قشنگی اش درهمین است
beauty
U
زیبایی
beauty
U
خوشگلی
beauty
U
زنان زیبا
beauty
U
حسن جمال
beauty spot
U
خال کوچک
beauty sleep
U
خواب پیش از نیمه شب
she is vain of beauty
U
بزیبایی خودمیبالد
ripe beauty
U
زیبایی زنی که رشد کرده است
reigining beauty
U
ملکه وجاهت
beauty shop
U
سالن ارایش وزیبایی
beauty shop
U
ارایشگاه
beauty spot
U
خال
beauty spot
U
خال زیبایی
beauty sleep
U
خواب اضافی
beauty sleep
U
قیلوله
beauty salon
U
سالن زیبایی
Beauty is skindeep.
<proverb>
U
تن آدمى شریف است به جان آدمیت .
She was a real beauty.
U
یک تکه ماه بود
Beauty sleep .
U
خواب ناز
beauty parlour
U
سالنیکهخانمهادرآنبرایبردنجایزهملکهزیبائیمسابقهمیدهند
beauty salon
U
سالنیکهخانمهادرآنبرایبردنجایزهملکهزیبائیمسابقهمیدهند
beauty queen
U
ملکهزیبائی
beauty contest
U
مسابقهزیبایی
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
U
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
Is there a beauty salon in the hotel?
U
آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
illness faded her beauty
U
ناخوشی زیبایی اوراکاست
spots
U
مسافت یابی کردن
spots
U
موضع
spots
U
لکه موضع
spots
U
کشف کردن دیدن
spots
U
تشخیص دادن
spots
U
بجااوردن
spots
U
فوری
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
spots
U
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spots
U
لکه دارشدن
spots
U
لکه دارکردن
spots
U
زمان مختصر لحظه
spots
U
لکه لک
spots
U
محل
spots
U
مکان
spots
U
خال
spots
U
نقطه
spots
U
جا
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
spots
U
به طور نقد
spots
U
نقدا"
spots
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots
U
کمان
spots
U
تنظیم تیر کردن
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
U
درجا
spots
U
در محل
blind spots
U
نقطه کور
blind spots
U
نقطه ضعف
hot spots
U
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots
U
نقطه داغ
temperature spots
U
نواحی دماگیر
it is marked with spots
U
نشان ان خالهایی است که دارد
To know someone blind spots.
U
رگ خواب کسی را بدست آوردن
hit the high spots
<idiom>
U
روی نکته اصلی تمرکز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com