English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
battle array U صف جنگ
battle array U جنگ ارایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
array U اراستن
array U کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
array U آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی
array U می باشند
array U آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
array U با داشتن سط ر و ستون و عمق
array U ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
array U آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
array U درصف اوردن
array U منظم کردن
array U صف
array U نظم
array U ارایش ارایه
array U رژه
array U دستگاه انتن
array U ارایه
array U بخشی از داده در آرایه
storage array U ارایه انباره
a wide array of ... U آرایه وسیعی از ...
sparse array U ارایهای که در ان اکثرورودی ها دارای مقدار صفرمی باشند
subscribted array U ارایه زیرنویس دار
target array U نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
three dimentional array U ارایه سه بعدی
array declaration U اعلان ارایه
array processor U پردازشگر ارایه
two dimensional array U ارایه دو بعدی
sparse array U ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
target array U نیمرخ هدف
indexed array U ارایه شاخص دار
linear array U ارایه خطی
mattress array U انتن بدسپرینگ
logic array U ارایه منطقی
billboard array U انتن بدسپرینگ
one dimensional array U ارایه یک بعدی
phased array U ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
uncommitted logic array U مشابه 10328
array index number U عدد شاخص ارایه
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
solar array deployment U گسترشنظمشمسی
uncommitted logic array U جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
memory controller gate array U ارایه درگاه کنترل حافظه
f.of battle U نبردگاه
f.of battle U میدان جنگ
battle U نبرد کردن
battle ax U تبر
battle U جنگ کردن
battle U زد وخورد
battle U نزاع
battle U نبرد
battle U جنگ
battle U مبارزه ستیز
battle U جدال
battle U پیکار
battle U رزم
battle a U صف جنگ
battle ax U تبرزین
an e. battle U جنگی که برای دو طرف یکسان است
battle sight U شکاف درجه
battle station U پایگاه رزمی
battle station U پایگاه جنگی
battle sight U درجه جنگی
battle ship U نبرد ناو
to deliver battle U اماده جنگ شدن
battle state U station action
field of battle U میدان جنگ
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
order of battle U ترتیب نیرو
half the battle <idiom> U قسمت بزرگیاز کار
battle zone U منطقهجنگی
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
the battle still rages U جنگ هنوز شدت دارد
field of battle U میدان رزم
battle royal U نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
pitched battle U جنگ صف ارایی شده
battle clout U نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
battle cruiser U نبردناو
battle dress U نیم تنه جنگی
battle dress U لباس ضدگلوله
battle dress U جلیقه جنگی
battle drill U تمرین رزم
battle-axes U تبرزین
battle field U میدان جنگ
battle clasp U نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
battle casualty U تلفات جنگی
battle casualty U ضایعات رزمی
pitched battle U جنگ سخت تن به تن
battle-axe U تبرزین
battle cries U شعارجنگی
battle cry U شعارجنگی
battle axe U تبرزین
battle axe U تبر
battle bill U لوحه جنگی ناو
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
battle group U واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
battle group U گروه نبرد
battle honour U نشان افتخار
battle piece U تصویرجنگ
battle pin U سنجاق نقشه
battle plane U هواپیمای جنگی
battle position U موضع نبرد
battle position U محل ناو در دریا
battle problems U مسائل جنگی
battle problems U مشکلات رزمی
battle reserve U ذخیره جنگی
battle reserve U احتیاط جنگی
battle map U نقشه جنگی
battle map U نقشه منطقه نبرد
battle line U خط جنگی
battle drill U مشق جنگی تمرین جنگی
battle lantern U چراغ خطرجنگی
battle lights U چراغ پلیس
battle lights U چراغهای جنگی
battle lights U چراغ خاموشی شبانه
battle line U خط جبهه ناوها
battle lantern U چراغ اعلام خطر
in a battle for world domination U مبارزه برای سلطه جهان
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
main battle tank U تانک اصلی
The scen of a bloody (great) battle. U صحنه نبرد خونین
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com