Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
basic allowance for subsistence
U
جیره نقدی
basic allowance for subsistence
U
حق معاش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subsistence allowance
U
معاش
subsistence allowance
U
مد د
basic allowance
U
شارژ انبار
basic allowance
U
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic allowance for quarters
U
حق مسکن
subsistence
U
معاش حق معاش
subsistence
U
زیستی
self subsistence
U
اعاشه خود بخود
self subsistence
U
امرارمعاش کننده در نفس خود
subsistence
U
مربوط به زیست
subsistence
U
اعاشه
subsistence
U
زیست
subsistence
U
گذران
subsistence
U
وسیله معیشت
subsistence
U
امرارمعاش
subsistence
U
دوام
subsistence
U
نگاهداری
subsistence
U
وسایل زیست
subsistence
U
معاش خرجی
subsistence
U
حیات
subsistence economy
U
اقتصاد معیشتی
bare subsistence
U
زندگی بخور و نمیر
subsistence department
U
اداره کارپردازی وخواربارارتش
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
subsistence theory of wages
U
به قانون مفرغ مزدها نیزمعروف است
minimum subsistence level
U
سطح حداقل معیشت
defense subsistence supply center
U
مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
allowance
U
تخفیف وزن بار اسب
allowance
U
سهمیه
allowance
U
فوق العاده
allowance
U
پاداش
allowance
U
اعطاء
allowance
U
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance
U
تخفیف مقرری
allowance
U
مقرری مستمری
allowance
U
کمک هزینه
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
allowance
U
مددمعاش
allowance
U
فوق العاده و هزینهء سفر
allowance
U
میزان مجاز
allowance
U
جیره حق معاش
allowance
U
اجازه دادن
allowance
U
مزایا
bat allowance
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
to make allowance
U
در نظر گرفتن
allowance for anticipated
U
losses stock
allowance for anticipated
U
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
allowance for depreciation
U
ذخیره استهلاک
allowance method
U
روش ایجاد ذخیره
authorized allowance
U
سهمیه مجاز
authorized allowance
U
مزایا مزایای قانونی
travel allowance
U
خرج سفر
cashier's allowance
U
کسر صندوق
travel allowance
U
فوق العاده سفر هزینه سفر
victualling allowance
U
جیره روزانه
yearly allowance
U
مقرری سالیانه
quarters allowance
U
حق مسکن
seam allowance
U
اختلافدرز
mobility allowance
U
پولیکهدولتبهافرادمعلولمیدهد
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
to make allowance
U
منظور کردن
authorized allowance
U
حق
serverance allowance
U
حق پوشاک برای سختی هوا
monthly allowance
U
ماهیانه
machining allowance
U
تراش خور
weekly allowance
U
هفتگی
fitting allowance
U
فوق العاده مناسب
fitting allowance
U
کاملا" اندازه
field allowance
U
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
table of allowance
U
جدول سهمیه مجاز
family allowance
U
معاش اولاد حق اولاد
family allowance
U
مدد معاش
delay allowance
U
زمان تقسیم
monthly allowance
U
مقر ری ماهیانه
ration allowance
U
حق جیره
serverance allowance
U
حق بدی هوا
quantity allowance
U
تخفیف کلی
ration allowance
U
پول جیره
ration allowance
U
حق معاش
quantity allowance
U
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
current operating allowance
U
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
dailgy food allowance
U
جیره روزانه
consolidated table of allowance
U
جدول سهمیه مشترک
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
consolidated table of allowance
U
جدول سهمیه عمومی
common table of allowance
U
جداول سهمیه عمومی
authorized allowance supplies
U
سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies
U
سهمیه مجاز اماد
basic plus
U
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic
U
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic course
U
دوره مقدماتی
basic
U
پایهای
basic
U
کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic
U
روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic
U
مقدماتی اساسی
basic
U
بنیانی
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
بیسیک
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
U
Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic
U
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
U
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic
U
کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic
U
به یک وسیله راه دور
basic
U
مین دستیابی
basic
U
بازی
basic
U
قلیایی
basic
U
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic
U
بنیادی
basic
U
اساسی
basic
U
اصلی
basic
U
تهی بنیانی
basic
U
ابتدایی
basic
U
اولیه
basic
U
اساسی مقدماتی
basic surplus
U
مازاد اساسی
basic anxiety
U
اضطراب بنیادی
basic price
U
قیمت مبنا
basic price
U
قیمت پایه
applesoft basic
U
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
airman basic
U
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
advanced basic
U
بیسیک پیشرفته
basic verses
U
ایات محکمات
basic speed
U
سرعت اولیه
basic standard
U
استاندارد اولیه
basic agreement
U
توافق اولیه
basic variable
U
متغیر اساسی
basic variable
U
متغیر اصلی
basic research
U
تحقیقات مقدماتی
basic training
U
اموزش مقدماتی
basic training
U
تعلیمات ابتدایی
microsoft basic
U
مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
tiny basic
U
یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
true basic
U
تروبیسیک
Visual Basic
U
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
quick basic
U
کوئیک بیسیک
basic weaves
U
رگباسلیق
basic dye
U
رنگ قلیایی
basic ground
U
زمینه و متن اصلی فرش
integer basic
U
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic research
U
علم پایه
basic research
U
علم بنیادی
basic shaft
U
محور واحد
basic fortran
U
استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
basic of issue
U
مبنای توزیع
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
basic data
U
عناصر تیر اولیه
basic crops
U
پنبه تنباکو و برنج
basic crops
U
ذرت
basic crops
U
جو
basic crops
U
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic cover
U
عکسبرداری اولیه هوایی
basic pay
U
اصل حقوق
basic pay
U
حقوق اصلی
basic data
U
اطلاعات اولیه
basic load
U
بار مبنای مهمات یا وسایل
basic load
U
بار مبنا
basic gearing
U
گیربکس
basic gearing
U
چرخ دندههای اصلی
basic hole
U
سوراخ مقدماتی
basic dye
U
رنگینه بازی
basic deficit
U
کسری اساسی
basic intent
U
نیت عام
basic deficit
U
کسری کلی
basic date
U
تاریخ ترفیع
basic language
U
زبان بیسیک
basic date
U
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic linkage
U
پیوند اساسی
basic lining
U
پوشش یا استر قلیایی
basic shaft
U
محور اصلی
basic circuit
U
مدار ساده
basic capacity
U
گنجایش پایه
basic sciences
U
علوم پایه
basic salt
U
نمک بازی
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic conflict
U
تعارض بنیادی
basic capacity
U
گنجایش مبنا
basic size
U
اندازه اصلی
basic brick
U
اجر قلیائی
basic ration
U
جیره مقدماتی جیره مبنا
basic ration
U
جیره اصلی
basic branch
U
رسته اولیه
basic point
U
نقطه مبداء
basic size
U
اندازه اولیه
basic slag
U
سرباره قلیایی
basic source of food
U
منابعاولیهغذا
the four basic arithmetic operations
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic bessemer process
U
فرایندقلیایی بسمر
basic converter steel
U
فولاد توماس
We must find a basic solution.
U
باید یک فکر اساسی کرد
basic calculating operation
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic operation of arithmetic
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic construction unit
U
واحد ساختمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com