English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank contraction U انقباض بانکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
contraction U جمع شدگی
contraction U همرفت
contraction U همگرایی
contraction U آبرفتگی
contraction U فشردگی
contraction U جمع شدن
contraction U مختصرشده
contraction U انقباض
contraction U اختصار
contraction U ادغام همکشیدن
contraction U ترنجیدن
contraction U تنزل
contraction U کسادی
contraction joint U درز وابست
contraction joint U درز انقباض
contraction hypothesis U فرضیه انقباض
monetary contraction U کاهش پول
isometeric contraction U انقباض هم طول
contraction crack U ترک انقباضی
concentric contraction U انقباض جمع شونده
concentric contraction U انقباض درونگرا
contraction ratio U نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
dynomic contraction U انقباض پویا
monetary contraction U تقلیل پول
length contraction U انقباض طول
lanthanide contraction U انقباض لانتانیدی
isometeric contraction U انقباض هم اندازه
eccentric contraction U انقباض بازشونده
eccentric contraction U انقباض برونگرا
nozzle contraction U نسبت همگرایی نازل
phasic contraction U انقباض هم تنش
isotonic contraction U انقباض هم تنش
dynamic contraction U انقباض هم تنش
coefficient of contraction U ضریب انقباض
contraction parry U ترکیبی ازدفاع ساده وچرخشی
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank U کپه کردن بلند شدن
bank U کناره توده
bank U بانک
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
bank U لب
bank U ساحل
bank U بانک ضرابخانه
bank U کنار
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U بطورمتراکم
bank U بانکداری کردن
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank U سکو
bank U کپه کردن
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
bank U کرانه دیواری
You can take it to the bank. <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can bank on it! <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U قسمت برجسته سر پیچ
to bank U واریزکردن
bank U در بانک گذاشتن
national bank U بانک ملی
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
monopoly bank U بانک انحصاری
loan bank U بانک وامی
loan bank U بانک استقراضی
memory bank U بانک حافظه
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
negotiating bank U بانک معامله کننده
mortgage bank U بانک رهنی
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
confirming bank U بانک تائید کننده
collecting bank U بانک وصول کننده
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
foot bank U پیاده رو
fraudvlent bank U ورشکسته به تقصیر
germplasm bank U بانک گونه ها
development bank U بانک توسعه
guide bank U دیوار هادی سد
bank giro U جیروی بانکی
issuing bank U بانک صادر کننده
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
provident bank U صندوق پس انداز
savings bank U صندوق پس انداز
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank U سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager U رییسبانک
bank loan U وام بانکی
bank balance U پولموجود در حساببانکیفرد
penny bank U صندوق پس انداز
account with [at] a bank U حساب بانکی
intermediary bank U بانک میانجی
approved bank U بانک تایید شده
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
bank of heliostats U کرانهنورگرایی
fog bank U مه انباشت
fog bank U تودهی مه
sand bank U ریگ پشته
sand bank U جزیره نما
sand bank U تپه زیرابی
remitting bank U بانک واگذارنده
presenting bank U بانک ارائه کننده
piggy bank U قللک
penny bank U دیناری
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank U بانک پرداخت کننده
sand bank U ریگ تپه
saving bank U بانک پس انداز
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank U بانک جهانی
state bank U بانک دولتی
state bank U بانک استان
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank U انبار مازاد
savings bank U صندوق پس انداز
savings bank U قللک
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
central bank U بانک مرکزی
bank discount U تنزیل بانکی
bank bill U برات بانک
bank asset U دارائی بانک
bank annuities U هم نامیده شده
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle U سراشیب مسیر هواپیما
bank angle U زاویه سراشیب مسیر
bank angle U زاویه شیب ساحل
bank advance U وام بانکی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank acceptance U دریافتی
authorized bank U بانک مجاز
advising bank U اعلام میکند
bank bill U اسکناس
bank bill U حواله بانکی
bank development U گسترش شبکه بانکی
bank deposit U سپرده بانکی
bank credit U اعتبار بانکی
bank commission U کارمزد بانکی
bank check U چک بانکی
bank charges U bank
bank charges U هزینههای بانکی
bank charge U هزینههای بانکی
bank bond U ضمانت بانکی
bank bond U تعهد
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank U بانک ابلاغ کننده
accepting bank U بانک قبول کننده
bank statements U صورتحساب بانکی
bank statements U صورت حساب بانکی
bank statement U صورت حساب بانکی
data bank U بانک اطلاعاتی
data bank U پایگاه داده ها
data bank U پایگاه داده
data bank U base data
data bank U بانک اطلاعات
data bank U بانک داده ها
river bank U ساحل رودخانه
blood bank U بانک جمع اوری خون
clearing bank U بانک پس انداز
bank account U حساب بانکی
bank accounts U حساب بانکی
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank U بانک قبولی نویس
oyster bank U پرورشگاه صدف
merchant bank U بانک بازرگانی
bank statement U صورتحساب بانکی
commercial bank U بانگ بازرگانی
bank holidays U تعطیلات رسمی
bank holidays U تعطیلات بانکی
bank rate U نرخ بهره بانکی
bank rate U نرخ بانک
bank rate U نرخ بانکی
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank discount U تخفیف بانکی
bank transfers U انتقالات بانکی
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
bank paper U اسکناس
bank overdraft U بدهی به بانک
bank overdraft U حساب جاری
bank overdraft U استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank of trancformer U دسته مبدل
bank of lamps U مقاومت با لامپ ردیفی
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
bank of deposit U صندوق پس انداز
bank of deposit U بانک پس انداز
bank notes U اسکناس
bank note U چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank paper U سفته
bank paving U فرش کناره
bank switching U راه گزینی محدوده
bank stock U سهام بانک
bank sluice U دریچه تخلیه
bank sluice U دریچه کنترل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com