English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ball point pen U قلم خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball U کانون [کاموا]
ball U بقچه [کاموا ]
ball U بال [رقص]
ball U مجلس رقص
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
into a ball U نخ راگلوله کنید
to a. the ball U اماده انداختن
to a. the ball U توشدن
to a. the ball U توپ رانشان دادن
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
on the ball <idiom> U باهوش
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball U گرهک
ball U رقص
ball U توپ
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U گلوله توپ
ball U ایام خوش
ball U گلوله کردن
ball U ساچمه
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U ساچمه توپ
ball U بیضه
ball U گوی
ball U گلوله
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
volley ball U والیبال
held ball U گرفتن همزمان توپ
hard ball U baseball =
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
hand ball U توپ بازی با دست
wash ball U صابون دستشویی
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
ball pens U روان نویس ها
ball ammunition U فشنگ مانوری
ball ammunition U مهمات مانوری
ball assembly U توپمجمع
canon ball U گلوله توپ
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
ground ball U توپ در جریان
live ball U توپ زنده
live ball U توپ در جریان
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pens U خودکار ها
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
track ball U گوی نشان
ball control U حفظ توپ
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball control U تسلط به توپ
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball flower U گل سینه
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball control U مهار توپ
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
banana ball U برش بیش از حد گوی
belovedby ball U محبوب همه
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
ball park U زمین بازیهای با توپ
basket ball U یکجورتوپ بازی
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
ball test U ازمون ساچمهای
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball printer U چاپگر توپی
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player U بازیگر با توپ
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
ball boy U توپ جمع کن
ball hawking U دفاع خوب
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
eye ball U تخم چشم خال سیاه هدف
squash ball U توپاسکوآش
emery ball U توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
earth ball U دنبلان
tennis ball U توپتنیس
brown ball U توپقهوهای
bowling ball U توپبولینگ
blue ball U توپآبی
black ball U توپسیاه
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball U دراپ بال
ball winder U نخپیچ
ball stand U محلتوقفتوپ
rugby ball U توپلاستیکی
red ball U توپقرمز
eye ball U سیاهی چشم
cork ball U توپچوبپنبهای
fir ball U چلغوزه
fir ball U جوزصنوبر
green ball U توپسبز
fire ball U نارنجک
cricket ball U توپبازیگریکت
hockey ball U توپهاکی
ivory ball U توپعاجی
lead ball U کلاهکتوپی
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
fire ball U توپ
pink ball U توپصورتی
fire ball U گلوله
fish ball U کوفته ماهی وسیب زمینی
ball peen U توپکنوکچکش
ball of clay U توپبرایساختسفال
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
keep one's eye on the ball <idiom> U
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
ball game U گوبازی
ball game U ورزش یا بازی با توپ
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
free ball U توپ بی صاحب
fuzz ball U گیاه قارچی
fuzz ball U قارچ
fuzz ball U گوشت زیادی
fuzz ball U چتر مار
fuzz ball U سماروغ
game ball U توپ بازی
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game U مسابقه
ball game U هماورد
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games U شرایط وضعیت
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
flat ball U توپ کاشته
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
flat ball U گوی بولینگ خارج از بازی
ball games U هماورد
darning ball U زیر رفویی
ball games U مسابقه
ball games U گوبازی
ball games U ورزش یا بازی با توپ
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
ball game U شرایط وضعیت
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
ground ball U توپ زنده
masked ball U بال ماسکه
square ball U پاس عرضی
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
long ball U پرتاب از دور به دروازه
lose of ball U لورفتن توپ
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
marine ball U نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
snow ball U با گلوله برف زدن
medicine ball U توپ چرمی
medicine ball U توپ پر تمرینی مدیسین بال
snow ball U گلوله برف
small ball U پرتاب بی حالت
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
to play ball U توپ بازی کردن
to open the ball U پیش قدم شدن
to open the ball U اول رقصیدن
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to kick a ball U زدن
to kick a ball U توپی را
to kick a ball U توپ زدن
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
jump ball U جمپبال
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
crystal ball U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball U انتن رادار
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
punch ball U گلابی تمرین بوکس
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
play the ball U حفظ توپ با دریبل
play the ball U با دریبل صاحب توپ شدن
playground ball U توپ پلاستیکی کودکان
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
cannon ball U گلوله توپ
cannon ball U سرویس چکشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com