English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balanced window U پنجره چرخان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well-balanced U سالم سلیم موزون باقرینه
well balanced U سالم سلیم موزون باقرینه
balanced U متوازن
balanced U متعادل
balanced supply U امادبررسی شده
balanced handle U دسته تعادل
balanced economy U balanced
balanced design U طرح با تراز یکسان
balanced circuit U مدار متعادل
balanced circuit U اتصال سیمتریک
balanced actuator U سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
balanced winder U پله مارپیچ
spring balanced U ترازوی فنری
balanced line U تعادل تعداد مهاجمان در وسط
balanced load U بار خارجی متعادل
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
balanced system U سیستم متعادل
balanced supply U اماد متعادل شده
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
balanced state U حالت متعادل
balanced state U حالت متوازن
balanced state U حالت تعادل
balanced reaction U واکنش موازنه شده
balanced rudder U سکان متعادل
balanced budget U بودجه متوازن
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
balanced armature unit U جوشن متعادل
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
balanced polyphase system U مدار چند فاز متوازن
balanced plain weave U بافت ساده یک رو یک زیر
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
balanced plain weave U گلیم باف فرش
balanced transmission line U سیم انتقال متقارن
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window U پنجره
window U روزنه
window U فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window U فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
by the window U کنار پنجره
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window U ویترین دریچه
window U بیوه زن
window U فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
to go to the window U به [سوی] پنجره رفتن
window U مشابه 10682
window U پنجره دار کردن
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
playing window U پنجرهنمایش
panoramic window U پنجرهوسیع
observation window U پنجرهدیدهبانی
window regulator U وسیله تنظیم پنجره
window shade U پرده
protective window U پنجرهحفافتی
pylon window U قسمتبازبرج
screen window U پوششپنجره
window-sills U هرهی پنجره
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
window leaf U لنگه پنجره
types of window U انواعپنجره
window shade U کرکره
louvred window U پنجرهیروزنهدار
landing window U پنجرهفرود
window-sill U تختهی زیر پنجره
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window-sill U لب پنجره
window-sill U هرهی پنجره
worksheet window U پنجره صفحه کاری
window shopper U کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window-sills U لب پنجره
window-sills U تختهی زیر پنجره
access window U مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window U پنجرهزیرزمین
casement window U پنجرهیلولایی
window awning U پنجرهچادر
window curtain U پردهپنجره
window tab U برچسبپنجره
French window U پنجره لولادار
eyebrow window U [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
My desk is by the window. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
sliding window U پنجرهمتحرک
flanking window U نورگیر ثابت
bay-window U شاه نشین
biforate window U پنجره دودر
cabinet-window U ویترین
chicago window U پنجره شیکاگویی
compss-window U پنجره کنسولی
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window U پنجره نیم دایره
double window U پنجره دو جداره
Ipswich window U پنجره بالکن
laced window U [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
window-shopping U نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window U کنار پنجره ایستادن
bay-window U [پنجره ی بیرون زده ]
to lean out of the window U به پنجره تکیه دادن
lattic-window U پنجره مشبک
eucharistic window U [نیم پنجره محراب]
window envelope U پاکت طلق دار ادرس نما
window-frames U قاب پنجره
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane U جام پنجره
window-pane U جام پنجره
window-panes U جام پنجره
active window U پنجره فعال
balance window U پنجره چرخان
lattice window U پنجره مشبک
blind window U پنجره نما
camera window U دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window U کج پنجره
case window U پنجره لولادار
child window U پنجرهای در پنجره اصلی
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window U شاه نشین نیم گرد
window-frame U قاب پنجره
window frame U قاب پنجره
lattice window U شباک
window dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window U پنجره پیش امده
bay window U پیش امدگی ساختمان
bay window U شاه نشین
French window U اقشقشه
French window U درپنجرهای
sash window U پنجره کشویی
sash window U اروسی
bow window U پنجره قوسی
bow window U پنجره پیش امده کمانی
window box U قاب پنجره
window-box U قاب پنجره
window-boxes U قاب پنجره
continuous window U پنجره سراسری
round window U روزنه گرد
three panes window U پنجره سه لنگه
storm window U پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
rose window U پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
splitting a window U تقسیم بندی پنجره
split window U پنجره تقسیم بندی شده
picture window U پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window U پنجره گردان
skylight window U خفنگ
skylight window U کتیبه
pivoting window U پنجره محوری
pop up window U پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window U پنجره عقب
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
lancet window U پنجره نوک تیز
dormer window U پنجره شیروانی
oval window U روزنه بیضی
window dress U بنمایش گذاشتن
window dress U پشت ویترین گذاشتن
three panes window U پنجره سه چشمه
inactive window U پنجره غیرفعال
text window U پنجره متن
stormproof window U پنجره ضد طوفان
window sill brick U اجر کاردی
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window sill brick U هره
rabbet [for window or door] U اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
vertical pivoting window U پنجرهگردانعمودی
head access window U شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
Do you mind if I open the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
internal window sill U کف پنجره داخلی
middle lintel in window U کمرکش پنجره
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
middle lintel in window U الت وسطی پنجره
multi window editor U برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
horizontal pivoting window U پنجرهکشویی
cross bar of window U الت پنجره
casement window opening inwards U پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com