English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
backing: backing press U پرسپشتیبان
tree bench [bench encircling a tree trunk] U نیمکت [دور تنه ] درخت
backing up U پشتیبان گیری
backing U پشتی
backing off U عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
backing off U پس پیچش
backing off U پس پیچاندن
backing U رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
backing U پشت بند
backing U دیرکردن
backing U کندی
backing U پشتیبان پوشش
backing U پشتیبانی
backing U واگشت
backing U پشتوانه پولی
backing U پشتوانه
backing U مبلغ شرطبندی
backing U کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
backing U تصدیق در پشت یافهر ورقه
backing store U انباره پشتیبان
backing pawl U غلطک پشت بند
backing roll U غلطک پشت بند
backing material U مواد محافظ
backing metal U فلز اصلی
backing pawl U ضامن پشتی
backing pawl U ضامن پشت بند
backing plate U صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
backing run U بخیه
backing sand U ماسه پشت قالب
backing storage U انباره پشتیبان
line backing U دفاع پشت خط تجمع
backing board U تختهپشتیبان
backing hammer U پوششچکش
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
gold backing system U نظام پشتوانه طلا
gold backing system U نظام پایه طلا
backing iron of plane U پشت تیغ
critical backing pressure U فشار حد خلاء بحرانی
something is wrong with you U یک چیزی تان هست
to go wrong U بدکارکردن
to be in the wrong U مقصربودن
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
to be in the wrong U حق نداشتن زورگفتن
something is wrong with you U یک کسالتی دارید
to be in the wrong U دراشتباه بودن
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong U بیعدالتی کردن
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
go wrong U خراب شدن
that is wrong U درست نیست
to go wrong U خراب شدن
she went wrong U گمراه شد پالانش کج شد
that is wrong U غلط است
go wrong U بد کار کردن
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
You're on the wrong way. جاده را اشتباهی آمدید.
You're on the wrong way. راه را اشتباهی آمدید.
There is something wrong with the ... ... خراب است.
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
wrong un U پرتاب توپ پیچ دار کریکت
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
to know right from wrong U تشخیص دادن
to know right from wrong U خوب را ازبد
she went wrong U راه خطارفت
i took the wrong way U راه خطا رفتم
wrong U خطا
wrong U سهو
wrong U پیام صحیح نیست
wrong U پیام غلط است
wrong U مخالف اخلاق یا قانون
What's wrong? U چی ناراحتت می کند؟
What's wrong with it? U از چه چیز این خوشت نمی آید؟
wrong U بی احترامی کردن به
What's wrong? U چه باکت است؟
wrong U اشتباه
wrong U تقصیر و جرم غلط
wrong U ناصحیح
to go wrong U بد از آب در آمدن [داستانی]
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
What's wrong? U چی نگرانت می کند؟
wrong U ناحق
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
What's wrong? U موضوع چه است؟
What's wrong? U چه خبر است؟
to go wrong U خراب شدن [موقعیتی]
Something is wrong. U عیبی درکار [این موضوع] است.
to do something wrong U شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
to go wrong U موفق نشدن
What has he done wrong? U [مگر] او [مرد] چه خطایی [جرمی] کرده است؟
to do something wrong U در چیزی دو به هم زدن
am i right or wrong U ایامن درست میگویم یانه ایاحق بامن است یانه
wrong-headed U کلهشق
wrong-headed U سرسخت
wrong-headed U کجرو
you guessed wrong U حدس شما خطا رفت
you guessed wrong U درست حدس نزدید
you guessed wrong U غلط حدس زدید
rub some one the wrong way U کسی را عصبانی کردن
to make r. for a wrong U بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
to put one in the wrong U اشتباه
to put one in the wrong U کسیرا ثابت کردن
queen can do no wrong U بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
queen can do no wrong U ملکه نمیتواند خطا کند
to suffer wrong U بیعدالتی دیدن
I haven't done anything wrong. U من هیچ خطایی [جرمی] نکردم.
wrong answers U پاسخهای نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
wrong-headed U لجباز
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
he did the wrong thing U کارغلطی کرد
he did me a great wrong U خطای بزرگی .....
he did me a great wrong U بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all. U آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
rub someone the wrong way <idiom> U خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
civil wrong U خطای مدنی
to take the wrong turn U اشتباهی [با ماشین] پیچیدن
he did the wrong thing U کاری کرد که درست
he did the wrong thing U نبود
What is wrong ? what is the snag ? U عیب کار کجاست ؟
The wrong answer. U جواب غلط
wrong-headed U مصر
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
It is wrong to steal . U دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
It was wrong of you to take the bicycle . U کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
he is on the wrong scent U سر رشته کار را گم کرده است
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
You gave me the wrong key . U کلیدی که به من دادی عوضی بود
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
the wrong side of a blanket U پشت پتو
wrong side of a cloth U پشت پارچه
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
wrong side of the tracks <idiom> U قسمت فقیرنشین شهر
bishop of the wrong colour U فیل بد رنگ شطرنج
get up on the wrong side of the bed <idiom> U از دنده چپ بلند شدن
get out of bed on the wrong side <idiom> U ازدنده چپ بیدار شدن
the wrong side outward U وارونه
the wrong side outward U پشت رو
bet on the wrong horse <idiom> U قضاوت اشتباه درموردچیزی
To be mistaken (wrong ,in error) U دراشتباه بودن
the f. of a tree U برگهای درخت
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree U بدرخت پناه بردن
tree U بشکل درخت شدن
tree U درتنگنا قرا ردادن
tree U شاخسار
tree U سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree U مین میکند
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree U سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
before the tree U جلو درخت
tree U قالب کفش چوبه دار
tree U شجر
tree U فرمان TREE
tree U درخت
tree U شجره النسب درخت کاشتن
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
Coniferous tree U درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
Deciduous tree U درخت برگریز
oak tree U درخت بلوط
cherry tree U درخت گیلاس
chocolate tree U درخت کاکائو
christmass tree U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree U چوب لباسی
clothes tree U چنگک لباس
coffee tree U درخت قهوه
decision tree U مسیر تصمیم گیری
cornel tree U درخت زغال اخته
lemon tree U درخت لیمو
date tree U درخت خرما
fir tree U درخت صنوبر
flame tree U درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fig tree U درخت انجیر
gender tree U شجره نامه
gender tree U سلسه دودمان نسب نامه
genealogical tree U شجره نامه
genealogical tree U نسب نامه
dragon tree U درخت خون سیاووشان
A tree is known by its fruit. <proverb> U درخت از میوه اش شناخته مى شود.
decision tree U درخت تصمیم
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
grass tree U نوعی زنبق استرالیایی
ebony tree U خرماندو
crown tree U شمع
cross tree U رابط عرضی دکلها
gallows tree U چوبه دار
chaste tree U فلفل بری
chaste tree U دل اشوب
abel tree U درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
Christmas tree U جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree U شجره نامه
family tree U نسب نامه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com