Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
average adjustment
U
تصفیه خسارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjustment
U
تطبیق
self adjustment
U
خودمیزانی
self adjustment
U
انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
adjustment
آلت تعدیل اسباب تنظیم
adjustment
U
میزان
adjustment
U
سازگاری
adjustment
U
اصلاح
adjustment
U
تسویه
adjustment
تنظیم
adjustment
U
تعدیل
zero adjustment
U
تنظیم نقطه صفر
adjustment
میزان کردن
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment
U
همسازی
adjustment
U
رسیدگی
adjustment
U
تصفیه
adjustment
U
تنظیم کردن
partial adjustment
U
تعدیل جزئی
adjustment slide
فلز متحرک
automatic adjustment
U
تهاتر قهری
height adjustment
میزان ارتفاع
air adjustment
U
تنظیم ترکش هوایی
adjustment of fire
U
تنظیم تیر
speed adjustment
U
تنظیم سرعت
adjustment of rools
U
تنظیم غلطک
air adjustment
U
تنظیم هوا
method of adjustment
U
روش تعدیل
elevation adjustment
تنظیم کننده بالابر
price adjustment
U
تعدیل قیمت
pressure adjustment
U
تنظیم فشار
precision adjustment
U
تنظیم دقیق
precision adjustment
U
تنظیم دقیق تیر
precision adjustment
U
تنظیم تیر دقیق
partial adjustment
U
تطابق جزئی
manual adjustment
U
تنطیم دستی
halving adjustment
U
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
fine adjustment
U
تنظیم دقیق
fine adjustment
U
تنظیم فریف
coincidence adjustment
U
تعیین مسافت به وسیله انطباق
coarse adjustment
U
نظم و ترتیب دانهای
purity adjustment
U
تنظیم خلوص
range adjustment
U
تنظیم برد
range adjustment
U
تنظیم مسافت
depth adjustment
تنظیم عمیق
adjustment wheel
چرخ متحرک
adjustment pedal
پدال متحرک
volume adjustment
U
تنظیم شدت صوت
vocational adjustment
U
سازگاری شغلی
vertical adjustment
U
تنظیم عمودی
stock adjustment
U
تطبیق موجودی
stock adjustment
U
تعدیل موجودی
social adjustment
U
سازگاری اجتماعی
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
seasonal adjustment
U
تعدیلات فصلی
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
carburetor adjustment
U
تنظیم کاربراتور
adjustment method
U
روش تعدیل
adjustment mechanism
U
مکانیسم سازگاری
winding adjustment
تنظیم سیم پیچ
initial adjustment
U
تنظیم صفر
resistance adjustment
میزان پایداری
tension adjustment
میزان فشار
address adjustment
U
تعدیل نشانی
adjustment assistance
U
کمک تعدیلی
adjustment inventory
U
پرسشنامه سازگاری
adjustment disorder
U
اختلالات سازگاری
[روانشاسی]
spreader adjustment screw
پیچ تنظیم پخش
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
bell adjustment inventory
U
پرسشنامه سازگاری بل
bunker adjustment factor
U
ضریب تعدیل سوخت
lateral-adjustment lever
سطح تنظیم جانبی
contract price adjustment
U
تعدیل قیمت قرارداد
contract price adjustment
U
رفع اختلاف در قیمت قرارداد
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
low load adjustment
U
تنظیم تعادل بارکم
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
azimuth fine adjustment
تنظیم قوس صحیح
blade height adjustment
پهنای تنظیم بلندی
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
frog-adjustment screw
پیچ قلابی تنظیم کننده
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
height adjustment screw
پیچ تنظیم ارتفاع
height adjustment scale
پایه تنظیم ارتفاع
height adjustment foot
پایه تنظیم ارتفاع
field lens adjustment
زمینه تنظیم لنز
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
condenser height adjustment
تنظیم انقباض ارتفاع
shooting adjustment keys
U
دکمه
depth-adjustment mechanism
طرز کار تنظیم عمیق
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
full-load adjustment screw
پیچ تنظیم الکتریکی
adjustment for vertical-circle image
تنظیم عمودی مرکز تصویر
light-load adjustment screw
پیچ تنظیم فشار نور
adjustment for horizontal-circle image
تنظیم افقی مرکز تصویر
azimuth adjustment slide rule
U
خط کش محاسبات تنظیم گرا
average value
U
میانگین
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
average value
U
مقدار متوسط
average value
U
ارزش میانگین
average value
U
مقدار میانگین
particular average
U
خسارات جزئی
particular average
U
خسارت خاص
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
U
در میانگین
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
particular average
U
خسارت جزئی
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average out
U
میانگین در نظر گرفتن
average
U
خسارت
average
U
معدل میانگین
average
U
مقدار متوسط
average
U
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
U
در حالت کلی
average particular
U
خسارت وارده بر کشتی
average
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
U
ایجاد میانگین
average
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
U
میانگین موفقیت
average
U
معدل گرفتن
average
U
خسارت بحری
average
U
متوسط
average
U
میانگین
average
U
رویهمرفته بالغ شدن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
پیدا کردن
average
U
درجه عادی میانگین
average
U
میانه متوسط
average
U
حد وسط
average
U
معدل
average
U
متوسط خسارت در بیمه
average
U
روی هم رفته
average
U
حد متوسط
average
U
میانگاه
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
average deviation
U
انحراف متوسط
average depth
U
عمق متوسط
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average deviation
U
انحراف میانگین
average discharge
U
بده میانگین
weighted average
U
متوسط وزنی
weighted average
U
میانگین موزون
weighted average
U
میانگین وزنی
average efficiency
U
بازده متوسط
average error
U
خطای میانگین
average flow
U
بده میانگین
average expense
U
هزینه متوسط
average discharge
U
بده متوسط
average key
U
کلیدوسط
Nikkei average
U
شاخصسهام درژاپن
average stater
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
average available discharge
U
بده متوسط مفید
average bond
U
ضمانت نامه جبران خسارت
average bond
U
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause
U
بند یا ماده خسارت
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions
U
شرایط عادی
average conditions
U
شرایط متوسط
average cost
U
هزینه متوسط
average cost
U
میانگین هزینه
average adjuster
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average life
U
عمر میانگین
average speed
U
سرعت متوسط
composite average
U
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average productivity
U
بازدهی متوسط
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
goal average
U
گل اواژ
goal average
U
گل شماری
average productivity
U
بهره دهی متوسط
average product
U
تولید متوسط
average product
U
محصول متوسط
monthly average
U
متوسط ماهیانه
moving average
U
میانگین غلتان
average radius
U
شعاع میانه
average radius
U
شعاع میانگاه
bowling average
U
معدل امتیاز بازیگربولینگ
average speed
U
سرعت متوسط حرکت
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average revenue
U
قیمتی که خریدارمی پردازد
average revenue
U
درامد متوسط
average voltage
U
ولتاژ متوسط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com