Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assize town
U
شهر مقر دادگاه جنایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
assize
U
محکمهء جنایی
assize
U
نرخ قانونی
assize
U
واحد وزن وپیمانه
assize
U
فرمان
assize
U
مشیت
assize
U
محکمه
assize rent
U
اجاره مسلم ومعین
assize rent
U
اجرت المسمی
assize court
U
دادگاه جنایی
assize court
U
محاکم سیار جنایی
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
town
U
شهر
town
U
شهرک
town
U
شهر کوچک
out of town
U
بیرون شهر
Get out of town!
<idiom>
U
جدی می گی؟
[اصطلاح روزمره]
Get out of town!
<idiom>
U
شوخی میکنی؟
[اصطلاح روزمره]
It's all over town.
<idiom>
U
این خبر درشهر پراست.
go to town
<idiom>
U
from out of town
U
از بیرون
[از]
the town
U
گردش وسیاخت درشهر
new town
U
شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
town
U
شهر کوچک
town
U
شهر
town
U
شهرک
town
U
قصبه
town
U
شهر کوچک قصبه حومه شهر
town
U
خرده شهر
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
town halls
U
تالار انجمن شهر
She is the talk of the town .
U
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
To be the talk of the town.
U
سرزبانها افتادن
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
shanty town
U
حصیرآباد
shanty town
U
کوخگاه
shanty town
U
گدامحله
shanty town
U
بیغوله
small-town
U
وابسته به شهرهای کوچک
small-town
U
شهرستانی
small-town
U
کم سروصدا
boom town
U
شهرصنعتیشده
Road Town
U
توانائیدرقضاوتعادلانه
Is there a bus into town?
U
آیا اتوبوس برای شهر هست؟
country town
U
شهرستان
town hall
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall
U
کاخ شهرداری
town hall
U
عمارت شهرداری
to work out of town
U
در حومه
[بیرون]
شهر کار کردن
to live out of town
U
در بیرون از شهر زندگی کردن
town hall
U
تالار انجمن شهر
town halls
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
town halls
U
کاخ شهرداری
Company town
U
شهرک کارگران
town halls
U
عمارت شهرداری
town meeting
U
انجمن شهری
provincial town
U
شهرستان
county town
U
شهر مقراستاندار
home town
U
زادشهر
town crier
U
جارچی
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
principal town
U
شهر عمده
satellite town
U
پیراشهر
test town
U
شهر مورد ازمایش
test town
U
شهرمورد نمونه گیری
the outskirts of the town
U
حومه شهر
town criers
U
جارچی
town house
U
خانه شهری
man about town
U
مرد فعال اجتماعی وجهانی
county town
U
حاکم نشین استان
in the navel of the town
U
در ناف شهر
town planning
U
شهرسازی
town houses
U
گدا خانه دارالمساکین
town houses
U
خانه شهری
town house
U
گدا خانه دارالمساکین
ghost town
U
شهر متروک
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
to patrol a town
U
شهری را گشت زدن
town planner
U
مهندس شهرساز
town wall
U
باروی شهر
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
town council
U
انجمن شهرداری
w kilometres of the town
U
در2 کیلومتری شهر
we fixed in the town
U
در شهر ماندیم
Cape Town
U
بندر کیپ تاون
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
town council
U
انجمن شهر
George Town
U
بندر جرج تاون
George Town
U
نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
home town
U
شهر موطن
town clerk
U
کارمند شهرداری یافرمانداری
home town
U
زادگاه
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
home town
U
خاستگاه
town manager
U
شهردار انتصابی
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
paint the town red
<idiom>
U
اوقات خوشی داشتن
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
A single town and two different rates!.
<proverb>
U
یک شهر و دو نرخ؟!.
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
to paint the town red
U
مستی کردن اشوب کردن
to paint the town red
U
عربده کردن
We painted the town red .
U
تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
small country town
U
شهرستان کوچک
He cried the news all over the town .
U
با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
He is a bih shot ( noise ) in this town .
U
جزو کله گنده های شهر است
The town is famous for its hot springs .
U
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com