Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
as fresh as a daisy
<idiom>
U
مثل یک دسته گل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To be as fresh as a daisy.
U
تروتازه بودن
Other Matches
daisy
U
گل افتاب گردان
daisy
U
گل مروارید
daisy chain
U
سومین را و... فراخوانی می کنند
daisy chain
U
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
daisy cutter
U
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
daisy ham
U
قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
daisy chain
U
ارسال یا تغییر دهد
yellow daisy
U
گل پنچ هزاری
globe daisy
U
یکجورگل مروارید
moon daisy
U
گل داودی
ox eye daisy
U
گل داودی
yellow daisy
U
گل ژاپونی
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
daisy wheel printer
U
چاپگرچرخشی
daisy wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer
U
چاپگر اصلی ضربهای
fresh-
U
طغیان اب
fresh-
U
شیرین
fresh-
U
سرخوش
fresh
<adj.>
U
دست اول
fresh
<adj.>
U
پر رو
fresh
<adj.>
U
گستاخ
fresh
<adj.>
U
بی شرم
fresh-
U
اماده
fresh-
U
خنک شدن
fresh
U
تر وتازه
fresh
U
خنک شدن
fresh
U
تازه کردن
fresh
U
خنک
fresh
U
خنک ساختن
fresh
U
بتارزگی
fresh
U
جسور
fresh
U
تازه کار ناازموده پر رو
fresh
U
سرد تازه نفس
fresh
U
زنده
fresh
U
باروح
fresh
U
بانشاط
fresh
U
خرم
fresh
U
تازه
fresh
U
اماده
fresh
U
سرخوش
fresh
U
شیرین
fresh-
U
خنک
fresh-
U
باروح
fresh-
U
تازه کار ناازموده پر رو
fresh-
U
بانشاط
fresh-
U
زنده
fresh-
U
خرم
fresh-
U
جسور
fresh-
U
بتارزگی
fresh-
U
خنک ساختن
fresh
U
طغیان اب
fresh-
U
تر وتازه
fresh-
U
سرد تازه نفس
fresh-
U
تازه کردن
fresh-
U
تازه
Don't get fresh with me!
U
پررویی نکن !
as fresh as a rose
<idiom>
U
مثل هلوی پوست کنده
This isn't fresh.
این تازه نیست.
Do you have any fresh fruit?
U
آیا میوه تازه دارید؟
take fresh heart
U
دلگرم شدن
Shall we go out for some fresh air ?
U
موافقی برویم کمی هوا بخوریم ؟
fresh air
U
هوایآزاد
fresh target
U
هدف جدید
fresh water
U
اب شیرین
fresh water
U
اب گوارا
fresh gale
U
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
fresh breeze
U
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
break fresh ground
<idiom>
U
از راهی تازه به جایی رسیدن
Take a fresh sheet of paper.
U
یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
to break fresh ground
U
کارنکردهای راکردن
to break fresh ground
U
راه نرفتهای رارفتن
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
Mild fresh from the cow.
U
شیر تازه دوشیده شده
The boy is fresh from school.
U
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
U
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
fresh water ; fruit juice.
U
آب شیرین (تازه )؛آب میوه
Fresh flowers (fruit,eggs,milk).
U
گل ( میوه ،تخم مر غ ،شیر )تازه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com