English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
judgment U رای
judgment U فتوی
judgment U داوری دادرسی
d. judgment U حکم صریح یا روشن
judgment U حکم
judgment U دادنامه
judgment U قضاوت
judgment by d. U حکم غیابی
value judgment U داوری ارزشی
d. of judgment U روز داوری
arrest U دستگیری
under arrest U تحت الحفظ
arrest U سد جلوگیری
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest U حکم توقیف
arrest U توقیف کردن بازداشتن
arrest U دستگیرکردن
arrest U وقفه
arrest U بازداشت
arrest U ضبط کردن
arrest U جلوگیری از سقوط
arrest U دستگیر کردن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلوگیری کردن
arrest U توقیف
arrest U سد کردن
arrest U توقیف شخص
arrest U حکم ضبط توقیف کردن
pass a judgment U حکم دادن
object of judgment U محکوم به
pass a judgment U رای دادن
declaratory judgment U حکم اشعاری
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
reversal of judgment U فسخ رای
reversal of judgment U نقض حکم
pronouce a judgment U حکم دادن
pronouce a judgment U رای دادن
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
judgment by defult U حکم غیابی
judgment on technicalities U حکم شکلی
absolute judgment U قضاوت مطلق
enforceable judgment U رای قطعی
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
enforcement of a judgment U اجرای حکم
ex parte judgment U حکم غیابی
judgment by default U حکم غیابی
foreign judgment U حکم دادگاه خارجی
foreign judgment U رای دادگاه خارجی
judgment debt U محکوم به مالی
pocket judgment U سند قطعی لازم الاجرا
cardiac arrest U توقف ناگهانی قلب
house arrest U بازداشت در خانه
house arrest U توقیف در منزل
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
warrant as arrest U حکم بازداشت
arrest warrant U قرار توقیف
arrest warrants U قرار توقیف
parol arrest U جلب شفاهی
parol arrest U توقیف شفاهی
arbitrary arrest U توقیف غیر قانونی وخودسرانه
warrant as arrest U حکم توقیف
judgment on procedural matters U حکم شکلی
He went underground to avoid arrest. U او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
privilege frome arrest U مصونیت از توقیف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com