Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed
U
سپاه ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
Other Matches
reserve
U
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
U
قید شرط
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve
U
نگهداشتن
with reserve
U
بقید احتیاط
under reserve
U
تحت تضمین
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve
U
چیزی درچنته داشتن
reserve
U
کتمان حقیقت
reserve
U
عضو علی البدل
reserve
U
مدارا
reserve
U
توداربودن
reserve
U
احتیاط یدکی
reserve
U
ذخیره
reserve
U
پس نهاد
reserve
U
پس نهاد کردن
reserve
U
کنار گذاشتن
reserve
U
اندوختن اندوخته
reserve
U
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
U
از پیش حفظ کردن
reserve
U
رزرو کردن
reserve
U
احتیاط
reserve
U
اندوخته
reserve
U
ذخیره کردن
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
nature reserve
U
اندوختگاه نیادی
payment under reserve
U
پرداخت تحت تضمین
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reserve accumulator
U
انباره کمکی
operational reserve
U
ذخیره عملیاتی
reserve buoyancy
U
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve buoyancy
U
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve center
U
مرکز احتیاط
reserve center
U
مرکز اموزش احتیاط
national reserve
U
پاستگاه ملی
national reserve
U
اندوختگاه ملی
battle reserve
U
ذخیره جنگی
battle reserve
U
احتیاط جنگی
capital reserve
U
ذخیره سرمایه
capital reserve
U
اندوخته سرمایه
central reserve
U
سکوی وسط
central reserve
U
سکوی میانی
equipment reserve
U
ذخیره تجهیزاتی
floating reserve
U
احتیاط سیال
floating reserve
U
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
general reserve
U
احتیاط عمومی
gold reserve
U
اندوخته طلا
liability reserve
U
ذخیره بدهیها
mobile reserve
U
احتیاط متحرک
reflex reserve
U
پس مانده بازتاب
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve curreny
U
ارز ذخیره
reserve price
U
قیمت پایه در حراج
reserve requirement
U
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
reserve stock
U
اماد ذخیره
reserve stock
U
موجودی ذخیره
rolling reserve
U
اماد ذخیره غلطان
rolling reserve
U
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
stone reserve
U
ذخیره سنگ
tactical reserve
U
احتیاط تاکتیکی
tactical reserve
U
نیروهای احتیاط تاکتیکی
paper in reserve
U
کاغذذخیرهای
reserve parachute
U
چترذخیرهای
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could you reserve a room for me?
U
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
reserve curreny
U
پول ذخیره
reserve echelon
U
رده احتیاط
reserve factor
U
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force
U
نیروی احتیاط
reserve fund
U
سرمایه احتیاطی
reserve fund
U
وجوه ذخیره
reserve fund
U
وجوه اندوخته
reserve mobilization
U
بسیج احتیاطها
reserve mobilization
U
بسیج نیروهای احتیاط
reserve officer
U
افسر وفیفه
reserve on board
U
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve price
U
اخرین بها
reserve price
U
بهای قطعی
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
nature reserve
U
اندوختگاه طبیعی
reserve officer
U
افسر احتیاط
federal reserve system
U
سیستمی که به موجب ان
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
federal reserve system
U
نظام فدرال رزرو
auction sale without reserve
U
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve system
U
سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system
U
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
strict nature reserve
U
اندوختگاه طبیعی بازداشته
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fuel reserve tank
U
مخزن ذخیره سوخت
army
U
ارتش
army
U
جیش
army
U
ارتش نیروی زمینی
army
U
سپاه گروه
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
army
U
نیرو زمینی
army
U
دسته
army
U
لشگر
army
U
صف
army
U
جمعیت
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army attache
U
وابسته نظامی
army attache
U
وابسته زمینی
army artillery
U
توپخانه ارتش
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
right wing of army
U
جناح یمین
right wing of army
U
پهلوی راست میمنه
active army
U
ارتش کادر
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای ارتش
the main army
U
بخش عمده ارتش
army corpa
U
سپاه
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander
U
فرمانده ارتش
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان هوانیروز نیروزفر
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
to join the army
U
به سربازی رفتن
to serve in the army
U
درارتش خدمت کردن
the losses of the army
U
تلفات ارتش
Territorial Army
U
ارتشتحتآموزشبریتانیا
the red army
U
ارتش سرخ
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army
U
لشکر کشیدن
standing army
U
ارتش دائمی
army helicopter
U
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
standing army
U
ارتش منظم
standing army
U
ارتش کادر ثابت
army helicopter
U
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
to outflank an army
U
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army staff
U
ستاد نظامی
army stores
U
فروشگاه ارتش
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army regulation
U
مقررات ارتشی
army of observation
U
عده دیدبانی
army of occupation
U
نیروهای اشغالی
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
field army
U
ارتش
field army
U
ارتش صحرایی
field army
U
ارتش رزمی
army regulation
U
نظام نامه ارتشی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
army troops
U
یکانهای رده ارتش
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
army corpa
U
ستون
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
regular army
U
ارتش دائمی
regular army
U
ارتش کادر ثابت
army staff
U
ستادارتش
army group
U
گروه ارتش
regular army
U
ارتش منظم
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نظامی
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
Swiss army knife
U
دستهچاقوسوئیسی
army training test
U
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
women's army corps
U
ارتش زنان
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
army service area
U
منطقه عقب ارتش
army program memorandum
U
لایحه برنامههای ارتشی
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com