English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
support command U یکان پشتیبانی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command U فرماندهی پشتیبانی
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
area command U فرماندهی منطقه
area support U پشتیبانی منطقه
beach support area U منطقه پشتیبانی ساحلی
division support area U منطقه پشتیبانی لشگر
self command U کف نفس
self command U خودفرمانی
self command U خودداری
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
specified command U نیروی اختصاصی
under command U زیرفرماندهی
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command.com U COCO.ANDفایل
at my command U به فرمان من
under command U تحت کنترل
second in command U معاون
command U امر
command U فرمان
command U فرمایش
command U حکم
command U یکان قرارگاه عمده
command U امریه
command U دستور
command U فرمان دستوردادن
command U فرماندهی
command U امرکردن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U سرکردگی فرماندهی
command U فرمان دادن
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U حکم کردن
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
word of command U فرمان انتصاب
unified command U فرماندهی متحد
word of command U فرمان نظامی
tactical command U یکان تاکتیکی
continuity of command U مداومت فرماندهی
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
combined command U فرماندهی مرکب
full command U کنترل کامل
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
air command U فرماندهی هوایی
command key U کلید فرمان
full command U اداره کامل
filter command U فرمان FILTER
external command U فرمان خارجی
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
operator command U فرمان متصدی
embeded command U فرمان تعبیه شده
dosmount command U فرمان پیاده کردن
external command U فرمان برونی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
command module U نقشهراهنما
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
comp command U COفرمان P
command heading U مسیرپیش بینی شده
command and control U کنترل و فرماندهی
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command language U زبان دستوری
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
combined command U یکان مرکب
command liaison U افسر رابط فرماندهی
command liaison U شبکه رابط یکان
command mode U حالت فرماندهی
command mode U وضعیت دستوری
command language U زبان فرمان
command language U زبان فرماندهی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command group U گروه فرماندهی
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command detonated U منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command channels U ردههای فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command axis U محور حرکت یکان
command automatism U فرمانبری مطلق
command net U شبکه فرماندهی
command net U شبکه یکان
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength U استعداد یکان
command unit U واحد فرمان
transient command U فرمان ناپایدار
commodity command U فرماندهی اماد
type command U فرماندهی ناو گروه
type command U نوع یکان ناو گروه
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
chain of command U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
command of execution U ریاست اجرایی
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command processing U پردازش دستورالعمل
command processor U سیستم عامل فرمانی
command report U گزارش فرماندهی
command signal U علامت فرمان
command socialism U سوسیالیسم دستوری
channel command U فرمان کانال
base command U فرماندهی پایگاه
air command U یکان هوایی
command posts U پست فرماندهی
high command U سرفرماندهی
retraining command U قسمت ندامتگاه
command posts U پاسگاه فرماندهی
command economies U اقتصاد دستوری
administrative command U فرماندهی اداری
command economy U اقتصاد دستوری
internal command U فرمان درونی
command post U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
administrative command U یکان اداری
retraining command U یکان بازاموزی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
joint command U فرماندهی مشترک
joint command U یکان مشترک
preparatory command U فرمان حاضرباش
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
scheme of command U طرح فرماندهی
preparatory command U فرمان خبر
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
logistical command U یکان لجستیکی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
major command U یکان عمده
support U حق مالکیت
support U پایه
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
support U تکیه گاه پایه
support U تایید کردن نگهداری
support r U نگهدار
support U تکفل کردن
support U تقویت
support r U پشتیبان
support r U حامی
support U کمک کردن یا کمک به اجرا
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
support U مقر
support U پشتیبان
support U تقویت تایید
support U متکفل بودن
support U تحمل کردن
support U تایید کردن
support U حمایت کردن
support U تکیه گاه
support U پشتیبانی
support U کمک
support U پشتیبان زیر برد زیر بری
support U تکیه گاه تصدیق کردن
support U نگاهداری
support U نگهدارنده
support U نگهداری کردن
support U پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
support U حمایت
support U پشتیبانی کردن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
self support U استقلال مالی
support U پشتگرمی
Thank you for your support U با تشکر برای پشتیبانی شما.
right of support U حرمت ملک
in support of U در پشتیبانی
self support U حمایت از خود
Thank you for your support U با تشکر برای حمایت شما.
in support of U در پشتیبانی از
embedded formating command U فرمان قالب بندی مندرج
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
hayes command set U مجموعه فرمانهای هیز
tactical command ship U ناو فرماندهی
forward command post U پاسگاه مقدم
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
command select system U سیستم فرمان انتخابی
forward command post U پست فرماندهی جلو
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post U پاسگاه رده جلو
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
software command language U زبان فرمانی نرم افزاری
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
command budget estimate U براوردبودجه
command budget estimate U براورد بودجه یکان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com