Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
area control center
U
مرکز کنترل منطقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
area signal center
U
مرکز مخابرات منطقه
area signal center
U
مرکزمخابرات منطقهای
control center
U
مرکز کنترل عملیات
control center
U
مرکزکنترل
control and warning center
U
سیستم کنترل و اعلام خطر
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
tactical air control center
U
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
air control and reporting center (c.r.c.
U
مرکز کنترل و گزارش هوایی
drop zone control center
U
مرکز کنترل منطقه بارریزی یا فرود
control area
U
منطقه کنترل
control area
U
منطقه کنترل هوایی
camera control area
U
محلتنظیمدوربین
area damage control party
U
گروه کنترل خسارات منطقه
lighting/camera control area
U
سطحکنترلدوربینروشنایی
center to center method
U
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
center
U
تمرکز یافتن
center
U
وسط ونقطه مرکزی
center
U
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
U
درمرکز قرارگرفتن
center
U
متمرکز کردن
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center
U
سانتر
center
U
نقط ه میانی چیزی
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center
U
گروه مرکزی
center
U
مجمع
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
center
U
نقطه گره
center
U
مرکز
center
U
کیان
off center
U
خارج از مرکز
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
off-center
<idiom>
U
عجیب وغریب
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
U
میان
speech center
U
مرکز گویایی
center distance
U
فاصله مرکزی
center distance
U
فاصله ازمرکز
center drill
U
مته مرکز
switching center
U
مرکز راه گزینی
center drill
U
مته متمرکز
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center fire
U
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center forward
U
سانترفوروارد
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
sleep center
U
مرکز خواب
center grinding
U
سنگ چاقو تیزکنی
center line
U
خط وسط زمین
center line
U
خط صفر
center mark
U
مرکز سوراخ
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
center of buoyancy
U
مرکز تعادل شناوری
vasoconstrictor center
U
مرکز انقباض عروق
center of buoyancy
U
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of burst
U
مرکز ترکش گلوله
center line
U
خط میانی زمین
center line
U
خط مرکز
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
center forward
U
بازیگر نوک حمله
center gage
U
مرکز سنج
center line
U
مرکزدوران
center gravity
U
گرانیگاه
center ice
U
قسمت بی طرف زمین
center land
U
خط میانی
center lathe
U
ماشین تراش متمرکز
center line
U
خط محور
center line
U
اسه
center of burst
U
مرکزاصابت گلوله
message center
U
مرکز پیام
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
brain center
U
مرکز مغزی
primary center
U
مرکز عمده
primary center
U
مرکز اولیه
burst center
U
مرکز ترکش
provision center
U
مرکز توشه
burst center
U
مرکز گلوله
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
pintle center
U
مرکز لولای جنگ افزار
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
luminescent center
U
هسته لومینسانس
nerve center
U
مرکز عصبی
nerve center
U
مرکزفرماندهی
battery center
U
مرکز اتشبار
operation center
U
مرکز عملیات
local center
U
مرکز محلی
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
center bit
U
مته سه نبش
center board
U
ته قایق بادبانی
center circle
U
دایره وسط زمین
center circle
U
دایره میانی
shopping center
U
مرکز فروش
shopping center
U
بازار
signal center
U
مرکز مخابرات
signal center
U
مرکزارتباطات
center base
U
میدان مرکزی
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
center back
U
بک میانی
regional center
U
مرکز منطقهای
relay center
U
مرکز باز پخش
reserve center
U
مرکز احتیاط
reserve center
U
مرکز اموزش احتیاط
respiratory center
U
مرکز تنفسی
pintle center
U
نقطه لولا
school center
U
مرکز اموزش
training center
U
مرکز اموزش
signal center
U
مرکز پیام
center punch
U
سنبه نشان
center stripe
U
خط میانی زمین
community center
U
ساختمان محل انجمن
data center
U
مرکز داده
center web
U
هسته
center web
U
مرکز چرخ
four center arch
U
قوس جناغی چهار پرگاری
center strop
U
نوار پهن تور تنیس
center strap
U
نوار پهن تور تنیس
center spuare
U
زاویه تمرکز
education center
U
اموزشگاه
center punch
U
مرکز سوراخ
center punch
U
مرکز منگنه
center section
U
بال میانی
center wing
U
بال میانی
center sleeve
U
مرکز مجوف
center sleeve
U
مرغک ماشین تراش
center spot
U
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
chiral center
U
مرکز کایرال
dead center
U
نقطه مرگ
computing center
U
مرکز محاسبات
center grinding
U
دستگاه سنگ متمرکز
direction center
U
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
computer center
U
مرکز کامپیوتر
community center
U
مرکزاجتماع
documentation center
U
مرکز اسناد
filter center
U
مرکزتوزیع اطلاعات
filter center
U
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
feeding center
U
مرکز تغذیه
detention center
U
بازداشتگاه
education center
U
مرکز اموزش
communication center
U
مرکز مخابرات
communication center
U
مرکزارتباطات
diffracting center
U
مرکز پراشنده
center piece
U
میانه
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
dead center
U
مرکز سکون و بی حرکتی
active center
U
مرکز فعال
inversion center
U
مرکز وارونگی
center of gravity
U
مرکز ثقل
center of gyration
U
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of impact
U
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
center of gravity
U
مرکزگرایی
center of dispersion
U
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of distribution
U
مرکز پخش
wheel center
U
مرکز چرخ
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
center of gravity
U
گرانیگاه
convalescent center
U
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
center of lift
U
مرکز برا
center of mass
U
مرکز هدف
cost center
U
تمرکز هزینه
center of resistance
U
مرکز مقاومت
center of symmerty
U
مرکز تقارن
symmerty center
U
مرکز تقارن
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
center of thrust
U
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
The city center .
U
میدان ( مرکز ) شهر
data center
U
مرکز داده ها
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost center
U
مرکز هزینه زا
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
center of mass
U
مرکز هیولای هدف
center of mass
U
مرکز حجم هدف
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
dead center ignition
U
نقطه انفجار
data processing center
U
مرکز پردازش داده
dead center ignition
U
نقطه اشتعال
main center office
U
مرکز اصلی ارتباطات
data processing center
U
مرکز داده پردازی
blade center of pressure
U
مرکز فشار تیغه
message switching center
U
مرکز گزینش پیام
data processing center
U
مرکزداده پردازی
day care center
U
مهد کودک
center of gravity axis
U
محور ثقل مرکزی
international switching center
U
مرکز سوئیچینگ بین المللی
dead center position
U
نقطه مرگ بالا یا پایین
center swing bridge
U
پل میانگرد
center disc roll
U
غلطک دیسکی
center face off spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center of quarter circles
U
مرکز یک چهارم دایره ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com