Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
apple fritters
[British English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fritters
U
هدرکردن
fritters
U
خردکردن
fritters
U
خرده
fritters
U
خاگینه گوشت دار پاره
fritters
U
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
fritters
U
تلف کردن
fritters
U
قطعه قطعه کردن
apple
U
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple
سیب
apple ii
U
اپل دو
apple
U
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
U
مردمک چشم
apple
U
چیز عزیزو پربها
apple
U
سیب دادن
apple
U
میوهء سیب دادن
Adam's apple
U
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
Adam's apple
U
سیب آدم
toffee apple
U
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
To turn (apple)to someone.
U
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
thorn apple
U
تاتوره خاردار
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
the pulp of an apple
U
مغز سیب
sugar apple
سیب دارچینی
sugar apple
سفرجل هندی
sour apple
U
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple
U
بشکل سیب
pine apple
U
قشطه بمب
pine apple
U
عین الناس
pine apple
U
اناناس
love apple
U
گوجه فرنگی
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
the apple of one's eye
<idiom>
U
نور چشم
a crunchy apple
U
سیبی برشته و ترد
sugar-apple
U
سیتافال هندی
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
eating apple
U
سیب خوردنی
candy apple
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
to peel an apple
U
پوست سیبی را گرفتن
apple juice
U
آب سیب
apple pie
U
پای سیب
polish the apple
<idiom>
U
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
the apple of one's eye
<idiom>
U
عزیز دردانه
oak apple
U
مازو
apple pascal
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye
U
محبوب نوردیده
adams apple
U
بر امدگی گلو
apple of the eye
U
مردمک چشم
apple macintosh
U
acintosh
adams apple
U
جوزک
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Key
U
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple jack
U
عرق سیب
adams apple
U
سیب حضرت ادم
apple computer
U
کامپیوتر اپل
apple core
U
تخمدان سیب
apple of the eye
U
چیز پریها
apple works
U
اپل ورکس
fir apple
U
چلغوزه
fir apple
U
جوزصنوبر
flat apple
U
گوی بولینگ خارج از بازی
apple tree
U
درخت سیب
apple talk
U
اپل تاک
apple share
U
اپل شر
apple peel
U
پوست سیب
gall apple
U
مازو
crab apple
U
سیب صحرایی
egg apple
U
بادنجان
Apple Computer Corporation
U
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
Apple Computer Corporation
U
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
U
درست شبیه پدر.
Put the apple in the juicer.
U
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
To pick an apple off the tree.
U
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
To eat an apple with the skin.
U
سیب را با پوست خوردن
dutch apple pie
U
پای سیب هلندی
Apple filing protocol
U
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
oak apple or gall
U
مازو
Apple file exchange
U
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
apple ring fender
U
دفرای حلقوی
apple desktop bus
U
گذر رومیزی اپل
apple desktop bus
U
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
section of a pome fruit: apple
U
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Shipshape . In apple pie order.
U
مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
U
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
U
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple beignets
[American English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
toffie apple
[British English]
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com