Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
apple core
U
تخمدان سیب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apple
U
سیب دادن
apple
U
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
U
چیز عزیزو پربها
apple
U
مردمک چشم
apple
سیب
apple
U
میوهء سیب دادن
apple
U
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple ii
U
اپل دو
egg apple
U
بادنجان
apple talk
U
اپل تاک
shaped like an apple
U
بشکل سیب
apple share
U
اپل شر
apple peel
U
پوست سیب
apple pascal
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
sour apple
U
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
sugar apple
سفرجل هندی
apple of the eye
U
چیز پریها
pine apple
U
قشطه بمب
pine apple
U
عین الناس
pine apple
U
اناناس
fir apple
U
چلغوزه
fir apple
U
جوزصنوبر
flat apple
U
گوی بولینگ خارج از بازی
apple works
U
اپل ورکس
apple tree
U
درخت سیب
oak apple
U
مازو
love apple
U
گوجه فرنگی
gall apple
U
مازو
sugar apple
سیب دارچینی
thorn apple
U
تاتوره خاردار
candy apple
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
eating apple
U
سیب خوردنی
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
a crunchy apple
U
سیبی برشته و ترد
the apple of one's eye
<idiom>
U
عزیز دردانه
to peel an apple
U
پوست سیبی را گرفتن
apple juice
U
آب سیب
apple pie
U
پای سیب
the pulp of an apple
U
مغز سیب
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
Adam's apple
U
سیب آدم
Adam's apple
U
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
toffee apple
U
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
To turn (apple)to someone.
U
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
the apple of one's eye
<idiom>
U
نور چشم
polish the apple
<idiom>
U
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
sugar-apple
U
سیتافال هندی
apple of the eye
U
محبوب نوردیده
apple of the eye
U
مردمک چشم
crab apple
U
سیب صحرایی
adams apple
U
بر امدگی گلو
apple computer
U
کامپیوتر اپل
apple jack
U
عرق سیب
Apple Key
U
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple macintosh
U
acintosh
adams apple
U
سیب حضرت ادم
adams apple
U
جوزک
core
U
برنامه کامپیوتری ذخیره شده در حافظه اصلی
core
U
هسته سنگ
core
U
هسته
core
U
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
core
U
هسته یا دیوارهستهای
core
U
مغز
core
U
درون
core
U
مرکزی
core
U
بخش هدایت مرکز یک کابل
core
U
ماهیچه
core
U
مغزه
core
U
رشته سیم هسته وسط سیم
core
U
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
core
U
هسته مرکزی مفتول
core
U
مغز ودرون هرچیزی
core
U
چنبره
core
U
نمونه مواد حفاری
core
U
مغزی
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
Apple Computer Corporation
U
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
oak apple or gall
U
مازو
Apple Computer Corporation
U
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
Apple file exchange
U
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop bus
U
گذر رومیزی اپل
apple desktop bus
U
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
To eat an apple with the skin.
U
سیب را با پوست خوردن
Apple filing protocol
U
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
To pick an apple off the tree.
U
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
Put the apple in the juicer.
U
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
U
درست شبیه پدر.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
apple ring fender
U
دفرای حلقوی
dutch apple pie
U
پای سیب هلندی
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
ferrite core
U
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
magnet core
U
هسته اهنربا
magnet core
U
هسته
solenoid core
U
هسته سولنئید
magnetic core
U
چنبره مغناطیسی
magnetic core
U
هسته مغناطیسی
single core
U
کابل یک رشتهای
radiator core
U
هستهرادیاتور
reactor core
U
هستهرآکتور
wire core
U
مغزی سیمی
watertight core
U
هسته اب بندی
transformer core
U
هسته ترانسفورماتور
three core cable
U
کابل سه رشتهای
core binder
U
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
clay core
U
مرکزخاکرس
single core
U
هادی تک رشتهای
air core
U
بی هسته
magnet core
U
هسته مغناطیسی
bobbin core
U
هسته سیم پیچ
core memory
U
حافظه چنبرهای
core memory
U
حافظه هستهای
core nail
U
سوزن هسته
core of the earth
U
هسته زمین
core oven
U
کوره هسته
core pin
U
خار هسته
core plane
U
صفحه چنبره ها
core print
U
تکیه گاه ماهیچه
core sample
U
نمونه استوانهای
core sand
U
ماسه ریخته گری
core storage
U
انباره چنبرهای
core storage
U
انبار چنبرهای
core loss
U
اتلاف اهن
core loss
U
اتلاف هسته
cable core
U
سیم کابل
coil core
U
هسته سیم پیچ
coil core
U
هسته بوبین
concrete core
U
نمونه استوانهای بتن
core barrel
U
لوله نمونه بردار
core box
U
قالب ماهیچه
core drill
U
مته نمونه بردار
core drilling
U
نمونه برداری با مته
core dump
U
روگرفت حافظه
core gap
U
چاک هسته
core hole
U
سوراخ هسته
core iron
U
اهن هسته
core storage
U
انباره هستهای
core matrix
U
ماتریس چنبرهای
core transformer
U
مبدل هسته دار
impervious core
U
هسته نفوذناپذیر
hard core
U
پی جاده
hard core
U
مصالح تخریب
armature core
U
هسته ارمیچر
hard core
U
مصالح اوار
iron core
U
هسته اهن
it is rotten at the core
U
ازدرون خراب است
laminated core
U
هسته متورق
hard core
U
زیرسازی جاده
hollow core
U
هسته مجوف
four core cable
U
کابل چهاررشتهای
four core cable
U
کابل چهار سیمه
ferrite core
U
به کار می رفت
ferrite core
U
جمبره فریتی
extendeo core
U
حافظه چنبرهای توسعه یافته
impervious core
U
هسته ناتراوا
toffie apple
[British English]
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters
[British English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
apple beignets
[American English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Shipshape . In apple pie order.
U
مرتب ومنظم
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
U
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
section of a pome fruit: apple
U
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
U
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
core baking oven
U
کوره خشک کننده
air core chuke
U
پیچک با هسته هوایی
iron core choke
U
پیچک با هسته اهنی
rosin core solder
U
لحیم با مغز کولوفان
iron core coil
U
پیچک با هسته اهنی
iron core transformer
U
مبدل با هسته اهنی
closed magnetic core
U
هسته مغناطیسی بسته
magnet core aerial
آنتن با هسته آهنربایی
smooth core armature
U
ارمیچر با هسته صاف
single core cable
U
کابل یک رشتهای
concrete core wall
U
دیوار با هسته بتنی
rubble hard core
U
مصالح تخریب
rubble hard core
U
مصالح اوار
toroid magnetic core
U
هسته مغناطیسی چنبرهای
air core transformer
U
ترانسفورماتور با هسته هوایی
magnetic core memory
U
حافظه چنبرهای مغناطیسی
core blowing equipment
U
تجهیزات دمیدن هسته
single core cable
U
کابل یک سیمه
core molding machine
U
دستگاه ریخته گری هسته
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
spilt core type transformer
U
ترانسفورماتور انبری
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com