English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aircraft accident U سانحه هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
Other Matches
by accident or d. U بطور اتفاقی یا عمدی
by accident <adv.> U بطور تصادف
accident U اتفاق
by accident <adv.> U اشتباهی
by accident <adv.> U سهوا
by accident <adv.> U تصادفا
To have an accident. دچار تصادف شدن
There has been an accident. تصادف شده است.
by accident <adv.> U بطور غلط
by accident <adv.> U بصورت غلط
by accident <adv.> U اشتباها
by accident <adv.> U بطور اشتباه
by accident <adv.> U بصورت اشتباه
accident U مصادفت
accident U صفت عرضی
accident U علامت بد مرض
accident U تصادف اتومبیل
accident U مصیبت ناگهانی
accident U سانحه واقعه ناگوار
accident U تصادف
accident حادثه
by accident <adv.> U بطور اتفاقی
by accident <adv.> U برحسب اتفاق
by accident <adv.> U تصادفی
accident U شیی ء
accident U علامت سلاح
accident U حادثه
accident U سانحه
by accident <adv.> U اتفاقا
accident U پیشامد
accident U عارضه
accident U تصادفی ضمنی
accident U اتفاقی
accident U عارضه صرفی
accident U صرف
due to an accident U ناشی از یک حادثه
occupational accident U حادثه در حین کار
railroad accident سانحه راه آهن
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
to write up an accident U شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
Accident and Emergency U اتاق عمل اورژانس
accident reporting U گزارش حادثه
accident proneness U سانحه پذیری
accident prevention U پیشگیری از حوادث
accident insurance U بیمه تصادفات
accident insurance U بیمه حوادث
accident ambulance آمبولانس
accident ambulance U اتومبیل اضطراری برای حوادث
accident proof U علت وقوع حادثه
accident prevention U جلوگیری از سانحه
accident prone U سانحه پذیر
accident-prone U سانحه پذیر
cerebral vascular accident U سانحه عروقی مغزی
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
They held me culpable for the accident. U آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
He was involved in a road accident. U او [مرد] در یک تصادف جاده ای بود.
Accidentally. By chance. By accident. بر حسب تصادف [تصادفا]
Northing is left to accident. U حساب همه چیز از پیش شده
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
aircraft U طیاره
aircraft U هواپیما
tailless aircraft U هواپیمای بی دم
tactical aircraft U هواپیمای جنگی
shipboard aircraft U هواپیمای ناو پایه
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
program aircraft U جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
one aircraft was shot down U سرنگون گردید
landing aircraft U هواپیمای در حال فرود
large aircraft U هواپیمای بزرگ
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
marine aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
naval aircraft U هواپیمای ناوپایه
aircraft arresting U دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
integrated aircraft U هواپیمای یک پارچه
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
one aircraft was shot down U یک هواپیما
active aircraft U هواپیمای درگیر در رزم
unmanned aircraft U هواپیمای بدون سرنشین
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
aircraft carrier U carrier : syn
aircraft carriers U ناو هواپیمابر
aircraft carriers U carrier : syn
anti-aircraft U ضد هواپیما
passenger aircraft U هواپیمای مسافربری
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
aircraft company U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
The aircraft got off the ground . U هواپیما اززمین بلند شد
active aircraft U هواپیمای فعال
light aircraft U هواپیمای سبک
aircraft arrestment U عملیات مهار هواپیما
aircraft plumping U لوله کشی هواپیما
aircraft records U اسناد هواپیما
aircraft repair U تعمیر هواپیما
aircraft rigging U تنظیم نهایی هواپیما
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft section U قسمت هواپیمایی
aircraft specification U خصوصیات هواپیما
aircraft system U سیستم ساختمان هواپیما
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
aircraft vectoring U کنترل سمتی هواپیما
aircraft vectoring U کنترل مسیر سمتی هواپیما
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
aircraft plotter U وسیله ناوبر هواپیما
aircraft arrestment U مهارکردن هواپیما
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
aircraft section U رسدهواپیمایی
aircraft structure U ساختمان هواپیما
aircraft defective U هواپیمای معیوب
aircraft defective U هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
aircraft engine U موتور هواپیما
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft handover U تعویض کنترل هواپیما
aircraft handover U تبادل کنترل هواپیما
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
anti aircraft U ضد هوایی
anti aircraft U پدافند هوایی
axial of an aircraft U محور هواپیما
civil aircraft U هواپیمای غیر نظامی
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
assault aircraft U هواپیمای هجومی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
aircraft arresting U دستگاه مهار هواپیما
fixed wing aircraft U هواپیما با بال ثابت
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
heavier than air aircraft U هواپیمای سنگین تر از هوا
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aircraft climb corridor U دالان صعود هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
lighter than air aircraft U هواپیمای سبکتر از هوا
aircraft log book U بایگانیها هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
aircraft maintenance truck U کامیونتعمیرهوایی
variable geometry aircraft U هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
aircraft arresting hook U قلاب مهار هواپیما
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
aircraft control unit U کابین کنترل هواپیما
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft gun laying U رادار هواپیما
aircraft control unit U قسمت کنترل هواپیما
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com