English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
agreed U قرار شده
agreed U موافق
agreed U پذیرفته
agreed <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
agreed to U پذیرفته
agreed to U قبول شده موردموافقت واقع شده
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
agreed <adj.> <past-p.> U تصویب شده
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
agreed <adj.> <past-p.> U تایید شده
i agreed to go U حاضر شدم بروم
agreed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
agreed <adj.> <past-p.> U تصدیق شده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
mutually agreed to U مرضی الطرفین
agreed time U موعد مقرر
agreed point U نقطه پیش بینی شده
We have agreed in princeple . U درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
agreed point U نقطه قراردادی
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
policy U رویه
policy U خط مشی روش
policy U خط مشی
policy U اداره یاحکومت کردن
policy U سند معلق به انجام شرطی
policy U مصلحت اندیشی
policy U کاردانی
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policy U بیمه نامه
policy U تدبیر
policy U مسلک سیاست
policy U سیاست
policy U خط مشی سیاستمداری
policy of contianment U سیاست تحدیدی
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
re assurance policy U قرارداد بیمه اتکایی
policy options U انتخابهای سیاستی
policy options U انتخابهای مورد نظر
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
public policy U سیاست عمومی
policy objectives U اهداف موردنظر
policy objectives U اهداف سیاستی
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy dilemma U معمای سیاستی
policy file U پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder U دارنده بیمه
policy holder U دارنده بیمه نامه
policy implication U کابرد سیاستی
policy implication U کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers U سیاست گذاران
social policy U سیاست اجتماعی
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy U سیاست تثبیت
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy U بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy U قرارداد اجاره کشتی
voyage policy U بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy U سیاست دستمزد
wagering policy U بیمه قماری
endowment policy U بیمهی عمر
unvalued policy U بیمه نامه ارزش گذاری نشده
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
to u. a policy of insurance U رابکسی دادن
stop go policy U توسعه
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy U سیاست مالیاتی
the policy of the government U رویه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy U بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy U رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance U سند بیمه
policy-making U سیاست گذاری
employment policy U سیاست اشتغال
evacuation policy U روش تخلیه پزشکی
evacuation policy U خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy U سیاست انبساطی
financial policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
floating policy U بیمه نامه متغیر
foreign policy U سیاست خارجی
foreign policy U خط مشی عمل خارجی
economic policy U سیاست اقتصادی
development policy U سیاست توسعه
insurance policy U قرارداد بیمه
insurance policy U بیمه نامه
insurance policy U سند بیمه
policy making U سیاست گذاری
bearer policy U بیمه نامه بدون نام
blanket policy U بیمه نامه کلی
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy U بیمه نامه جامع
budgetary policy U سیاست بودجهای
commercial policy U سیاست بازرگانی
health policy U سیاست بهداشتی
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
mixed policy U بیمه نامه مختلط
monetary policy U سیاست پولی
national policy U سیاست ملی
national policy U خط مشی ملی
open policy U بیمه نامه قابل تغییر
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy U بیمه نامه باز
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
policy book U پرونده خط مشیها
income policy U سیاست مربوط به درامدها
income policy U سیاست درامدی
policy book U کتاب روشها
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
outward looking policy U سیاست برون نگر
ostrich policy U سیاست خود فریبی
ostrich policy U رویه کبک
all risk insurance policy U بیمه نامه تمام خطر
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
anti inflationary policy U ضد تورمی
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
anti development policy U سیاست ضد توسعه
open door policy U سیاست درهای باز
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
easy money policy U سیاست گشایش پول
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
insured, policy holder U بیمه شده
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
scorched-earth policy U نابودکردنوازبینبردن
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
the open door policy U سیاست دروازههای باز
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com