English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
administrative command U یکان اداری
administrative command U فرماندهی اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
administrative U اداری
administrative U مجری
administrative U اجرایی
administrative net U شبکه اداری
administrative channels U مجاری اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
administrative budget U بودجه اداری
administrative approval U موافقتنامه اداری
administrative acceptees U پرسنل قبول شده از نظر اداری
administrative services U قسمتهای اداری
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
administrative tribunal U دادگاه اداری
administrative acceptees U پرسنل پذیرفته شده
administrative channels U طرق اداری
administrative services U خدمات اداری
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative movement U حرکت اداری
administrative march U راهپیمایی اداری
administrative law U قوانین اداری
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative landing U پیاده شدن اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
administrative order U دستور اداری
administrative publications U نشریات اداری
administrative escort U ناو اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
administrative flight U پرواز اداری
administrative law U حقوق اداری
administrative building U ساختماناداری
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
administrative contracting office U دفتراداری
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
administrative contracting office U دفتر استخدام کارگزینی
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
self command U خودفرمانی
command U فرمان
command U امرکردن
command U حکم کردن
command U فرمان دادن
at my command U به فرمان من
command U سرکردگی فرماندهی
second in command U معاون
under command U تحت کنترل
self command U کف نفس
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command.com U COCO.ANDفایل
specified command U نیروی اختصاصی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command U خودداری
command U فرماندهی
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
under command U زیرفرماندهی
command U امر
command U حکم
command U دستور
command U امریه
command U فرمان دستوردادن
command U یکان قرارگاه عمده
command U فرمایش
external command U فرمان خارجی
external command U فرمان برونی
filter command U فرمان FILTER
full command U کنترل کامل
embeded command U فرمان تعبیه شده
major command U یکان عمده
full command U اداره کامل
internal command U فرمان درونی
joint command U فرماندهی مشترک
joint command U یکان مشترک
logistical command U فرماندهی لجستیکی
logistical command U یکان لجستیکی
dosmount command U فرمان پیاده کردن
command processing U پردازش دستورالعمل
command strength U استعداد یکان
command unit U واحد فرمان
command socialism U سوسیالیسم دستوری
commodity command U فرماندهی اماد
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
comp command U COفرمان P
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
continuity of command U مداومت فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
command signal U علامت فرمان
command report U گزارش فرماندهی
command processor U سیستم عامل فرمانی
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
support command U یکان پشتیبانی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
tactical command U یکان تاکتیکی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
type command U فرماندهی ناو گروه
type command U نوع یکان ناو گروه
command module U نقشهراهنما
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
support command U فرماندهی پشتیبانی
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
transient command U فرمان ناپایدار
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
operator command U فرمان متصدی
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command U فرمان خبر
preparatory command U فرمان حاضرباش
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command U یکان بازاموزی
retraining command U قسمت ندامتگاه
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
scheme of command U طرح فرماندهی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
unified command U فرماندهی متحد
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
area command U فرماندهی منطقه
command axis U محور حرکت یکان
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
command channels U ردههای فرماندهی
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
air command U فرماندهی هوایی
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
air command U یکان هوایی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
command automatism U فرمانبری مطلق
high command U سرفرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
base command U فرماندهی پایگاه
chain of command U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
channel command U فرمان کانال
combined command U فرماندهی مرکب
combined command U یکان مرکب
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command detonated U منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command language U زبان دستوری
command of execution U ریاست اجرایی
command language U زبان فرمان
command net U شبکه یکان
command liaison U افسر رابط فرماندهی
command liaison U شبکه رابط یکان
command economy U اقتصاد دستوری
command economies U اقتصاد دستوری
command mode U حالت فرماندهی
command mode U وضعیت دستوری
command language U زبان فرماندهی
command key U کلید فرمان
command post U پست فرماندهی
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group U گروه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
command posts U پاسگاه فرماندهی
command heading U مسیرپیش بینی شده
command posts U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command net U شبکه فرماندهی
software command language U زبان فرمانی نرم افزاری
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
tactical command ship U ناو فرماندهی
advance command post U پاسگاه رده جلو
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
forward command post U پاسگاه مقدم
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
forward command post U پست فرماندهی جلو
command issuing office U دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
command driven software U نرم افزار فرمان گرا
embedded formating command U فرمان قالب بندی مندرج
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
hayes command set U مجموعه فرمانهای هیز
command budget estimate U براورد بودجه یکان
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
command select system U سیستم فرمان انتخابی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
channel command word U کلمه فرمان محرا
command budget estimate U براوردبودجه
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com