English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decimal point U ممیز اعشار
decimal point U ممیز
decimal point U ممیز اعشاری
decimal point U نقطه اعشار
assumed decimal point U ممیز عاریتی
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
actual U فعلی
actual U حقیقی
actual U واقعی
actual self U خود واقعی
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual instruction U دستور العمل واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
actual load U بار واقعی
actual address U تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual address U کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual income U درامد واقعی
actual expenses U مخارج واقعی
actual damage U خسارت واقعی
actual cost U هزینه واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
actual address U نشانی واقعی
actual output U دبی موثر
actual output U بازداده فعال
actual neurosis U روان رنجوری واقعی
actual temperature U درجهدمایواقعی
actual address U آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual velocity U سرعت واقعی
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
actual saving U پس انداز واقعی
actual resistivity U مقاومت حقیقی
actual loss U زیان واقعی
actual parameter U پارامتر واقعی
actual price U قیمت واقعی
actual placement U قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual key U کلید واقعی
actual movement U حرکت حقیقی
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
actual water income U اب ورودی موثر
actual obligated space U محل یا جا در بارگیری دریایی
actual total loss U کل زیان وارده
actual state of affairs U وضع فعلی
actual state of affairs U اوضاع فصلی
actual state of affairs U اوضاع کنونی
actual velocity of ground water U سرعت واقعی اب زیرزمینی
decimal U ریاضیات و نمایش اعداد با استفاده از سیستم دهدهی
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U اعشاری
decimal U سیستم اعدادی که از اعداد 0-9 استفاده میکند
decimal U نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimal U سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U رقم دهدهی اعشاری
decimal U دهگان
decimal U دهدهی
decimal U دهگانی
decimal U اعشار
decimal key U دکمهاعشار
decimal fraction U کسر اعشاری
decimal number U عدد اعشاری
decimal digit U رقم اعشاری
zone decimal U دسته بندی ده دهی
zone decimal U دسته بندی اعشاری
decimal digit U ارقام دستگاه دهدهی
decimal digit U رقم دهدهی
decimal coinage U مسکوکات دهدهی
decimal code U کد دهدهی
decimal balance U ترازوی اعشاری
coded decimal U رقم دهدهی رمزی
decimal notation U نشان گذاری دهدهی
decimal function U کسردهدهی
packed decimal U اعداد بسته شده
packed decimal U عدد اعشاری فشرده
packed decimal U دهدهی فشرده
recurring decimal U اعشاری مکرر [ریاضی]
terminating decimal U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
decimal points U نقطه اعشار
decimal points U ممیز اعشاری
decimal notation U نمادسازی دهدهی
repeating decimal U اعشاری مکرر
decimal points U ممیز
decimal function U کسر اعشاری
decimal number U عدد دهدهی
decimal numeral U رقم دهدهی
decimal system U سیستم دهدهی
decimal tab U جدول بندی اعشاری
decimal table U جدول تصمیمی
dewey decimal U رده بندی دهدهی دیویی
decimal points U ممیز اعشار
binary coded decimal U دهدهی به رمز دودویی
binary coded decimal U سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal to hexadecimal conversion U تبدیل دهدهی به شانزده شانزدهی
coded decimal number U عدد دهدهی کدگذاری شده
repeating decimal number U عدد دهدهی تکراری
proper decimal fraction U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
decimal to octal conversion U تبدیل دهدهی به هشت هشتی
decimal file system U سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
binary to decimal conversion U تبدیل دودوئی به دهدهی
decimal number system U سیستم اعداد اعشاری
decimal number system U سیستم اعداد دهدهی
decimal to binary conversion U تبدیل دهدهی به دودوئی
binary coded decimal code U code BCD
binary coded decimal notation U code BCD
point to point line U خط نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
point to point U نقطه به نقطه
in point U در خور
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
in point U بجا
in point U مناسب
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
not to point U پرت بیجا
not to point U بیرون از موضوع
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
on the point of going U در شرف رفتن
near point U نقطه نزدیک
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point four U اصل چهار
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
zero point U نقطه صفر
the point is U اصل مطلب این است
point out <idiom> U توضیح دادن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
The point is that… U چیزی که هست
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
not to the point U خارج از موضوع
far point U برد بینایی
three point U فن 3 امتیازی کشتی
to come to a point U بنوک رسیدن
to come to a point U باریک شدن
to the point U مربوط بموضوع
to the point U بجا
point U محل مرکز
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U به سمت متوجه کردن
point U نشانه روی کردن
to point to something U به چیزی متوجه کردن
point U نوک
point U سر
point U هدف گیری کردن
point U نقطه
point U نکته
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U مقصود
point U تیزکردن
point U اصل
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U باریک کردن
point U ماده اصل
point U موضوع
point U رسد نوک
point U خاطر نشان کردن
point U راس
point U امتیاز
point U اشاره کردن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U نوک گذاشتن
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U نمره درس پوان
point U هدف
point U مسیر
point U مرحله قله
point U پایان
point U گوشه دارکردن
point U نوکدار کردن
point U متوجه ساختن
point U جهت مرحله
point U حد
point U نقط ه
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U محل
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U محل شروع چیزی
point U دماغه
point U درصد
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U نشان دادن
point U نقطه نوک
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U نشان میدهد
point U نقطه گذاری کردن
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U پوینت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com