Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
activating effect of functional group
U
گروه زیاد کننده فعالیت
activating effect of functional group
U
گروه فعال ساز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
functional group
U
گروه عاملی
directive effect of functional groups
U
اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
activating
U
کنش ور کردن
activating
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activating
U
فعال کردن تخلیص کردن
activating
U
به فعالیت پرداختن
activating
U
بازگشت بازیگر به زمین
activating
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating
U
تخلیص کردن
activating
U
فعال کردن
reticular activating system
U
دستگاه فعال ساز شبکهای
ascending reticular activating system
U
دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
functional
U
رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional
<adj.>
U
کارکردی
functional
U
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional
U
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional
U
وابسته به شغل وپیشه
functional
U
وفیفه دار
functional
U
تابعی وفیفه مندی
functional
U
مربوط به نحوه کار چیزی
functional
U
سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional
U
اصول مبادی
functional
U
اصلی
functional
U
اساسی
functional
U
کارکردی
functional
U
در حال کار
functional
U
تابعی
functional
<adj.>
U
بدرد خور
functional
<adj.>
U
قابل استفاده
functional
<adj.>
U
سودمند
functional
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
شایسته
functional
<adj.>
U
اجرا شدنی
functional
<adj.>
U
به درد بخور
functional
<adj.>
U
مفید
functional
<adj.>
U
باصرفه
functional
<adj.>
U
دارای مزیت
functional
<adj.>
U
قابل اجرا
functional
<adj.>
U
عملی
functional
<adj.>
U
هدفمند
functional
<adj.>
U
مناسب
functional analysis
U
آنالیز تابعی
[ریاضی]
functional design
U
طرح وفیفه مندی
functional design
U
طرح وفیفهای
functional programming
U
برنامه نویسی تابعی
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
functional distribution
U
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional defect
U
نقص کارکردی
functional distribution
U
توزیع اساسی
functional disorders
U
اختلالهای کارکردی
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
functional maps
U
نقشههای کارکردی
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
functional description
U
شرح وفیفهای
functional validation
U
اعتباریابی کارکردی
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
functional unit
U
واحدعملیاتی
functional team
U
تیم اجرایی
functional team
U
تیم عمل کننده
functional unit
U
واحد وفیفه مند
functional unit
U
واحد در حال کار
functional unit
U
واحد در حال کار واحد تابعی
functional relationship
U
رابطه تابعی
functional deafness
U
ناشنوایی کارکردی
functional psychology
U
روانشناسی کارکردی
functional character
U
دخشه وفیفه بندی
functional blindness
U
نابینایی کارکردی
functional autonomy
U
خود مختاری کارکردی
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
functional psychosis
U
روان پریشی کارکردی
functional relation
U
رابطه تابعی
functional principle
[Technology]
U
عاملیت
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
functional principle
[Technology]
U
کارکرد
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
functional condition code
U
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن
group
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
U
ناوگروه
group
U
دسته
group
U
گروه
group
U
انجمن
group
U
جمعیت گروه بندی کردن
group
U
دسته دسته کردن
group
U
جمع شدن
group
U
گروه رزمی
group
U
حزب
group
U
شیعه
out group
U
برون گروه
group
U
جمع اوری چندین چیز با هم
t group
U
گروه حساسیت اموزی
group
U
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
t group
U
گروه T
group
U
مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
U
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group
U
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
we group
U
گروه خودی
in group
U
گروه خودی
group
U
مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
formal group
U
گروه رسمی
group factors
U
عاملهای گروهی
group dynamics
U
پویش گروهی
gas group
U
گروه گاز
group frequency
U
بسامد گروهی
experimental group
U
گروه ازمایشی
management group
U
ائتلاف چند شرکت
group identification
U
همانند سازی گروهی
group index
U
شاخص گروه
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
group drive
U
محرکه گروهی
group discussion
U
بحث گروهی
group acceptance
U
پذیرش گروهی
group analysis
U
تحلیل گروه
group captain
U
سرهنگ هوایی
group casting
U
ریخته گری
group casting
U
ریخته گری گروهی
group consciousness
U
اگاهی گروهی
group contagion
U
سرایت گروهی
extra-group
U
ناهمراه گروه
[پرنده شناسی]
feeding group
U
گروه تغذیه کننده
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
group index
U
اندیس گروه
side group
U
گروه جانبی
pile group
U
دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
phosphoryl group
U
گروه فسفریل
open group
U
گروه باز
norm group
U
گروه هنجار
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
natural group
U
گروه طبیعی
user group
U
گروه استفاده کننده
user group
U
گروه کاربران
minority group
U
گروه اقلیت
membership group
U
گروه عضویت
marginal group
U
گروه حاشیهای
within group variance
U
پراکنش درون گروهی
local group
U
گروه محلی
leaving group
U
گروه ترک کننده
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
point group
U
گروه نقطهای
thiocarbonyl group
U
گروه تیوکربونیل
primary group
U
گروه نخستین
shot group
U
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
spelling group
U
حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
selected group
U
گروه گزیده
standardization group
U
گروه معیاریابی
strength group
U
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
substituent group
U
گروه استخلافی
salvage group
U
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
salvage group
U
گروه بازیابی وسایل
symmetry group
U
گروه تقارن
tail group
U
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
repeating group
U
الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
reference group
U
گروه مرجع
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task group
U
گروه ماموریت زمینی
product group
U
کالاهی مشابه
adverbial group
U
گروه قیدی
ginger group
U
افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
group practice
U
گروهپزشکی
group teaming
U
ریخته گری گروهی
group structure
U
ساخت گروهی
group separator
U
جداساز گروه
group selector
U
سلکتور گروهی
group rendezvous
U
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group printing
U
چاپ گروهی
group pressure
U
فشار گروهی
group of targets
U
گروه هدفها
group of targets
U
گروه اماجها
group norms
U
هنجارهای گروهی
group membership
U
عضویت گروهی
group mark
U
علامت گروه
group mark
U
نشان گروه
group interview
U
مصاحبه گروهی
group test
U
ازمون گروهی
group theory
U
نظریه گروهها
group theory
U
نظریه گروهی
interest group
U
علایقگروهی
noun group
U
گروهکلمات
splinter group
U
گروهجداییطلب
infinite group
U
گروه نامتناهی
business group
U
شرکت سهامی
[شرکت]
sporadic group
U
گروه نامنظم
[ریاضی]
cyclic group
U
گروه دوری
[ریاضی]
finite group
U
گروه متناهی
[ریاضی]
hydrogxyl group
U
گروه هیدروکسیل
group velocity
U
سرعت گروهی
management group
U
ائتلاف تجاری
coordinated group
U
گروه کوئوردینانسی
bridged group
U
گروه پل شده
boat group
U
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
between group variance
U
پراکنش میان گروهی
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
beach group
U
گروه خدمات ساحلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com