Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
action information center
U
مرکز اخبار تاکتیکی
action information center
U
مرکزاطلاعات تاکتیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
survey information center
U
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
combat information center
U
مرکز اطلاعات رزمی
combat information center
U
اطاق عملیات
target information center
U
مرکز اطلاعات هدف
target information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
information processing center
U
مرکز پردازش اطلاعات
national crime information center
U
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
center to center method
U
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
information
U
معلومات
for your information
U
برای اگاهی شما
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
asking for information
U
استعلام
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
further information
U
آگاهی بیشتر
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
U
اطلاعات
information
U
اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information
U
اتهام
information
U
معلومات اگاهگان
information
U
اطلاع دادن
information
U
استخبار خبر رسانی
information
U
پرسشگاه
information
U
خبر
information
U
اگاهی
information
U
سوابق
information
U
تهمت
information
U
نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information
U
داده ها
information
U
اخبار
information
U
معلومات معیطات
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information
U
مفروضات اطلاعات
information
U
اطلاع
oral information
U
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
U
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
information desk
U
میز اطلاعات
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
pieces of information
U
چندها تکه اطلاعات
spatial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
to gather information
[about; on]
U
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
spacial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
[pieces of]
information
U
اطلاعات
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
stationary information
U
اطلاعات لایتغیر
teachnical information
U
اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
to dig for information
U
خبرجویی کردن
to dig for information
U
جویای خبرشدن
troop information
U
برنامه اگاه سازی
wrong information
U
اطلاعات نادرست
information console
U
کنسولاطلاعاتی
information sheet
U
برگه اطلاعات
information counter
U
جایگاهاطلاعات
Ministry of Information .
U
وزارت اطلاعات
public information
U
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
public information
U
اطلاعات عمومی
troop information
U
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
a few scraps of information
U
یک خرده اطلاعات
[ناکافی]
false information
U
اطلاعات نادرست
false information
U
خبر نادرست
ministry of information
U
وزارت اطلاعات
Where is the information desk?
U
میز اطلاعات کجاست؟
perfect information
U
اطلاعات کامل
information office
U
دفتر اطلاعات
information technology
U
تکنولوژی اطلاعات
information processing
U
تقویم اخبار
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
information processing
U
پردازش اطلاعات
information flow
U
روانه خبر
information program
U
برنامه اگاه سازی
information providers
U
تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval
U
بازیابی اطلاعات
information revolution
U
تحول اطلاعات
information routing
U
مسیریابی اطلاعاتی
information science
U
علم اطلاعات
information science
U
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service
U
خدمت اطلاعاتی
information service
U
سرویس اطلاعاتی
information networks
U
شبکههای اطلاعاتی
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information explosion
U
انفجار اطلاعات
information capacity
U
فرفیت خبری
flow of information
U
گردش اطلاعات
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
genetic information
U
اطلاعات وراثتی
information approach
U
روش کسب اطلاعات
information banks
U
بانکهای اطلاعاتی
information bits
U
بیتهای اطلاعاتی
information program
U
اگاه سازی برنامه اطلاعات
information box
U
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
defense information
U
اطلاعات دفاعی
defense information
U
اطلاعات نظامی
information bureau
U
دفتر اطلاعات
information bureau
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information service
U
خدمات اطلاعات
information source
U
منبع اطلاعات
information theory
U
نظریه خبر
to fish for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
information transmission
U
انتقال اطلاعات
information unit
U
واحد اطلاعات
information utility
U
utility computer
input information
U
اطلاعات اولیه
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
inside information
U
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
input information
U
اطلاعات ورودی
to pump somebody for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
information theory
U
نظریه اطلاعات
leakage of information
U
نشت اطلاعات
information system
U
سیستم اطلاعاتی
information system
U
سیستم اطلاعات
information theory
U
نظریه اگاهی
information test
U
ازمون معلومات
machine readable information
U
اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
To glean information . To nose around .
U
سر وگوش آب دادن
to broad cast information
U
خبری که درهمه جا منتشرشود
information and storage and retrieval
U
ذخیره و بازیابی اطلاعات
In regard to the proposed changes I think we need more information.
U
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
general information data
U
اطلاعات و امار عمومی
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
It would not be proper for me to give you that information.
U
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
to give
[provide]
somebody
[some]
information
U
به کسی آگاهی دادن
flight information board
U
تابلواطلاعاتپرواز
executive information system
U
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
To obtain first-hand information .
U
خبر دست اول کسب کردن
freedom of information act
U
قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
information storage and retrieval
U
بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
management information system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
aeronautical information overprint
U
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
information resource management
U
مدیریت منبع اطلاعات
association in information systems
U
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
association in information systems
U
professionals
management information system
U
نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
information retrieval system
U
سیستم بازیابی اطلاعات
computer information system
U
سیستم اطلاعات کامپیوتری
essential elements of information
U
عناصراصلی اطلاعات
information processing machine
U
computer
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
information processing carriculum
U
دوره پردازش اطلاعات
central information file
U
سیستم اصلی ذخیره داده
on line information service
U
سرویس اطلاعاتی مستقیم
information management system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
information processing systems
U
نظامهای خبرپردازی
american civilian internee information
U
قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
biographical information blank form
U
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
U
سر وگوشی آب دادن
canadian information processing society
U
انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
off center
U
خارج از مرکز
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center
U
نقطه گره
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
center
U
متمرکز کردن
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center
U
سانتر
center
U
تمرکز یافتن
center
U
میان
center
U
مرکز
center
U
وسط ونقطه مرکزی
center
U
درمرکز قرارگرفتن
center
U
مجمع
center
U
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
off-center
<idiom>
U
عجیب وغریب
center
U
گروه مرکزی
center
U
کیان
center
U
نقط ه میانی چیزی
center
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
course of action
U
راه کار
action
U
پیکار
action
U
تمرین
action
U
اژیرش
action
U
اقدام
action
U
جنگ
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
لیست امکانات
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
انجام کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com