Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
action deferred
U
تامل در عملیات
action deferred
U
تامل در به کار بردن جنگ افزار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
to be deferred
U
پس افتادن
to be deferred
U
عقب افتادن
deferred
U
مدت دار
deferred
U
موجل
deferred
U
عقب افتاده
deferred
U
معوق
deferred dividened
U
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
deferred dobit
U
پیش پرداخت هزینه
deferred dobit
U
تعویق در پرداخت هزینه
deferred dower
U
مهر موجل
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
deferred dividened
U
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
deferred credits
U
درامد پس افتاده
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
deferred addressing
U
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
deferred address
یک آدرس غیر مستقیم
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred gratification
U
کامروایی معوق
deferred income
U
درامدهای انتقالی
deferred share
U
سهام موجل
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred payment
U
پرداخت بصورت یوزانس
deferred reaction
U
واکنش معوق
deferred printing
U
خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
deferred credits
U
اعتبارات سالهای محاسباتی
deferred payment
U
پرداخت مدت دار
deferred payment
U
پرداخت معوق
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
deferred liability
U
دیون بلند مدت
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
deferred liability
U
دیون دراز مدت
deferred income
U
پیش دریافت درامد
deferred payment credit
U
اعتبار برای پرداختهای معوق
immediate action
U
عملیات فوری
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
action
U
عمل انجام شده
appropriate action
U
اقدام مقتضی
self action
U
خود عملی
self action
U
عمل فی نفسه
out of action
U
خراب
out of action
U
از نبرد خارج شده
immediate action
U
عکس العمل فوری
out of action
U
خارج ازنبرد
course of action
U
روش انجام کار
course of action
U
راه کار
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
right of action
U
حق ترافع
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
U
حق اقامه دعوی
out of action
U
غیر فعال
action
U
عملیات جنگی
action
U
جنگ عملیات
action
U
کار اقدام
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
عامل
action
U
جنبش
action
U
اثر
action
U
اقدام
action
U
جنگ
action
U
اژیرش
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
جریان
action
U
جنبش حرکت
action
U
جدیت
action
U
رفتار
action
U
فعل اقدام
action
U
عمل
action
U
کار
action
U
کردار
action
U
کنش
action
U
اشاره
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
تمرین
action
U
بازی
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
اقامهء دعوا
action
U
طرز عمل
action
U
گزارش وضع
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
پیکار
action
U
نبرد
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
U
انجام کاری
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
لیست امکانات
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
preventive action
U
اقدامات تامینی
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
speed of action
U
سرعت انتقال
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
speed of action
U
زرنگی
[چابکی]
speed of action
U
تندی
speed of action
U
فرزی
quantum of action
U
مقدار اثر
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
speed of action
U
چابکی
speed of action
U
چالاکی
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
local action
U
تخلیه موضعی باتری
legal action
U
اقدام قانونی
killed in action
U
کشته
killed in action
U
کشته جنگی
killed in action
U
تلف شدن در جنگ
inductive action
U
اثر القاء
impluse action
U
انتخاب شماره
impact action
U
عمل ترکش
locking action
U
اثر سدکنندگی
mass action
U
عمل کلی
mass action
U
قانون اثر جرم
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action
U
طرح عملیات
personal action
U
دعوی شخصی
personal action
U
دعوی منقول
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
speed of action
U
درجه تندی
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
mine action
U
عمل مین
possessory action
U
دعوی مالکیت
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
recourse action
U
رجوع به دادگاه
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action
U
دعوی غیر منقول
radius of action
U
ناحیه رانندگی
radius of action
U
شعاع اثر
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
radius of action
U
شعاع عمل
quick in action
U
فرز
reflex action
U
عمل غیر ارادی
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
shock action
U
عمل شوک
shock action
U
عمل غافلگیری
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
social action
U
اقدام اجتماعی
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
scene of action
U
صحنه عملیات
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
things in action
U
اموال دینی
speed of action
U
سرعت حرکت
quick in action
U
چابک
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
action of wind
U
حرکتجریانباد
action replay
U
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
quick in action
U
جلد
industrial action
U
عملوکارصنعتی
secondary action
U
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
He is a man of action.
U
مردعمل است
zone of action
U
منطقه عمل
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
vexatious action
U
دعوی ایذائی
quick action
U
عمل ضربتی انی
quick action
U
عمل انی ماسوره
quantum of action
U
ثابت پلانک
quantum of action
U
کوانتوم کنش
quantum of action
U
کوانتوم اثر
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
impact action
U
اثر انفجار
corrosive action
U
اثر خورندگی
civic action
U
عملیات مردم یاری
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action
U
حق بالقوه
chos in action
U
حق دینی
characteristic action
U
عامل مشخصه
capillary action
U
اثر مویینگی
bringing an action
U
اقامه دعوی
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
civic action
U
امور عام المنفعه
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
corrosive action
U
اثر خوردگی
comulative action
U
اثر عمومی
comulative action
U
اثرات کلی
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action
U
عمل مشترک
column action
U
عمل ستونی
action letter
U
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
civil action
U
دعوی مدنی
automatic action
U
ناهشیارکاری
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action
U
عمل ضد زیردریایی
action principle
U
اصل کنش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com