Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accelerator board
U
تخته تسریع
accelerator board
U
برد تسریع تخته شتابنده
accelerator board
U
تخته شتاب دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accelerator
U
شتاب دهنده
accelerator
U
تند کننده
accelerator
U
شتابگر
accelerator
U
شتابدهنده
accelerator
U
شتابده
accelerator
U
سریع
accelerator
U
شتابنده
accelerator
U
شتاباننده
accelerator
U
تندکن شتابنده
accelerator
U
الکترد شتاب ده
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
accelerator
U
تسریع کننده
accelerator
U
شتاب
accelerator
U
پدال گاز سرعت دهنده
particle accelerator
U
شتابده
accelerator winding
U
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
accelerator pedal
U
پدال گاز
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
linear accelerator
U
شتابده خطی الکترون
ion accelerator
U
شتاب دهنده یون
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
board
U
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board
U
کشتی
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
above board
به طور آشکار
board
U
برد
board
U
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
U
صفحه مدار
above board
U
بی حیله
to go on board
U
سوارکشتی شدن
by the board
U
از طرف پهلوی ناو
go by the board
U
از ناو پرت شدن
with whom do you board
U
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
i got it over board
U
انرادرکشتی اوردم
i/o board
U
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
over the board
U
بازی شطرنج حضوری
across the board
یکسره
across the board
U
شامل تمام طبقات
to board out
U
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board
U
مقوا
board
U
تخته
board
U
پانسیون شدن
board
U
تخته پوش کردن
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
U
میزشوریادادگاه
board
U
اغذیه
board
U
غذای روی میز
across the board
U
سرجمع
board
U
سوارشدن بکنارکشتی امدن
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board
U
میز غذا
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
U
تابلو
board
U
منزل کردن
board
U
هیات
board
U
سکوی شیرجه
board
U
صفحه یامیز شطرنج
board
U
تابلوی امتیازات
board
U
شدن
board
U
سوار
board
U
روکش کردن
board
U
تخته حاوی نقشه
board
U
جلد کردن تخته
board
U
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
U
هیئت کمیسیون
board
U
هیئت ژوری
sliding board
U
سرسره
sliding board
U
سراشیبی
splash board
U
سپر پاشنه قایق
side board
U
میز کناری
skim board
U
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board
U
میز قفسه دار
side board
U
میز پا دیواری
side board
U
میز دم دستی
shoulder board
U
پیش فنگ
on board a ship
U
سوار کشتی
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
shoe board
U
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board
U
هیات گزینش
sea board
U
کناره دریا
spring board
U
تخته شیرجه
spotting board
U
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
tea board
U
سینی
takeoff board
U
تخته پرش طول
system board
U
برد سیستم
switch board
U
تابلوی برق
switch board
U
صفحه تقسیم برق
switch board
U
صفحه کلید برق یاتلفن
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board
U
مقوای ضخیم
story board
U
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
on board a ship
U
در کشتی
status board
U
تابلو وضعیت
status board
U
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
U
تابلوی وضعیت
terminal board
U
تخته اتصال سیم
seguin board
U
تخته سگن
sea board
U
خط ساحلی
plotting board
U
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board
U
پلاتینگ برد
playing the board
U
بازی فی نفسه
playing the board
U
بازی بر صفحه
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board
U
تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board
U
کارت
paste board
U
مقوا
particle board
U
تخته خرده چوب
particle board
U
نوتخته
panel board
U
تابلوی برق
paddle board
U
تخته شنا
pack board
U
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
notice board
U
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
populated board
U
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board
U
مقوای فشرده
sea board
U
دریاکنار
sea board
U
کناردریا
on board regulation
U
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
scale board
U
تخته نازک
on board spares
U
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
scaffold board
U
تخته زیر پا
scaffold board
U
تخته چوب بست
running board
U
تخته رکاب اتومبیل
open board
U
صحنه خلوت شطرنج
runing board
U
رکاب
reserve on board
U
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board
U
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board
U
میز تنظیم مسافت
programmer board
U
برد برنامه ریز
ouija board
U
لوح احضار
to board a flight
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
for full board
U
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
U
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board
U
برای نیم پانسیون
for full board
U
برای تمام پانسیون
To sweep the board .
U
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane.
U
سوار هواپیما شدن
sandwich board
U
آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board
U
میزاتو
half board
U
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board
U
هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board
U
آبچکانفرفشوئی
chopping board
U
تختهسبزیو گوشت
board meeting
U
جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging
U
غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
managing board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board and lodging
U
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board
U
لب بام
clap-board
U
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board
U
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board
U
کمیته حاکمه
board of managers
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
tote board
U
تختهحملونقل
skirting board
U
تختهپارچهای
route board
U
تختهتعیینمسیر
board game
U
بازی روی تخته
weather board
U
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board
U
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board
U
تخته رختشویی
wall board
U
تخته برای چوبکاری دیوار
valley board
U
اب رو درهای
unpopulated board
U
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board
U
کف پله
top board
U
میز نخست شطرنج
to fall over board
U
ازکشتی پرت شدن
tilting board
U
صفحه کج شونده
three ply board
U
تخته سه لا
thin board
U
لا
terminal board
U
تخته ترمینال
terminal board
U
تخته کلم
board games
U
بازی روی تخته
bread-board
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
pressing board
U
تختهفشرده
placard board
U
تختهپلاکارد
louvre-board
U
سکویروزنهدار
lighting board
U
تختهروشنایی
front board
U
مقوایجلویی
board insulation
U
عایقتختهای
backing board
U
تختهپشتیبان
back board
U
جلدپشتی
alighting board
U
تختهتراز
emery board
U
سوهان ناخن
diving board
U
دایو
diving board
U
تخته پرش
diving board
U
تختهی شیرجه
bread-board
U
تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board
U
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board
U
تختهی نان بری
terminal board
U
محوراتصال سیمها
direction board
U
پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com