English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
about two years U تقریبا`
about two years U تقریبا` دو سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
years U حق رقبی
years U حق انتفاع محدودبه چند سال
leap years U سال کبیسه
light-years U سال نوری
financial years U سال مالی
fiscal years U سال مالی
fiscal years U سال مالی سال جاری
fiscal years U دوره مالی
application years U عمر مفید یک دستگاه
application years U مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
estate for years U حق رقبی
full of years U سالخورده
of mature years U سالخورده
stricken in years U سالخورده
grow in years U سالخورده شدن
he is years senior to me U اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
he is 0 years old U او ده سال دارد
he is 0 years old U او ده ساله است
he is scarcely 0 years old U جخت اگر بیست سال د اشته باشد
in subsequent years U د رسالهای بعد
in years U سالخورده
in years U مسن
man years U نفر در سال
my a is 0 years U سن من 04سال است
my a is 0 years U من 04سال دارم
my a is 0 years U چهل سال ازعمرمن می گذرد
of late years U دراین چند سال گذشته
of ripe years U کامل
of ripe years U پابسن گذاشته
over a number of years U در طی چند سال
past years U سالهای گذشته
some years ago U چند سال پیش
ten years old U ده ساله
tenant for years U شخص دارای حق رقبی
the last two years U دوسال اخیر یا گذشته
these two years U این دوساله
three whole years U سه سال تمام
to grow in years U سالخورده شدن
to grow in years U پابسن گذاشتن
to wear one's years well U خوب ماندن جوان
to wear one's years well U ماندن
Seven solid years. U هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
I have been working here for years. U سالهاست دراینجا کار می کنم
To be gettingh on in years. U پا به سن گذاشتن
Many years passed . U چندین سال گذشت
The contract has a few years to run . U به انقضای قرار داد چند سال مانده
get on in years <idiom> U به سن پیری رسیدن
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> U صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
You are 5 years younger than me. U شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
not in a thousand years <idiom> U صد سال آزگار
getting on in years U پا به سن گذاشتن
I've been doing it for nine years. U من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
a few years back <adv.> U چند سال پیش
intercalary years U سال های کبیسه
leap years U سال های کبیسه
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com