English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Italy U ایتالیا
Spain U کشور اسپانیا
pellitory of spain U عاقرقرحا
comparison U همسنجی
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
comparison U تطبیق سنجش
comparison U روش مقایسه
comparison U یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison U تشبیه
comparison U برابری
comparison U مقایسه
in comparison with U در قبال
without comparison U بی مانند بی نظیر
comparison U تطبیق
comparison stimulus U محرک مقایسهای
logical comparison U مقایسه منطقی
comparison operator U عملگرمقایسهای
it is a play in comparison U این پیش ان هیچ است
frequency comparison U مقایسه فرکانس
comparison test U ازمایش مقایسهای
degress of comparison U سنجش
to bear comparison with U قابل مقایسه بودن با
That's a poor comparison. U این مقایسه ای نا مناسب است.
degress of comparison U درجات سه گانه
in comparison to [compared with] U در قبال [در مقابل]
to stand comparison with U قابل مقایسه بودن با
comparison operator U عملگر مقایسه
A comparison of theory and practice. U مقایسه ای از نظری و عمل.
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
a comparison of the brain to a computer U مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
a comparison of men's salaries with those of women U مقایسه حقوق مردان با زنان
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. U سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
a comparison between European and Japanese schools U مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
systems U نظام سیستم
systems U نظام
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems U نظم منظومه
systems U قاعده رویه
systems U سلسله
systems U طرز اسلوب
systems U رشته دستگاه
systems U طرز روش
systems U منظومه
systems U مجموعه سازمان
systems U ترتیب
systems U روش اصول
systems U تشکیلات
systems U سازمان
systems U نظم ترتیب
systems U جهاز
systems U همست
systems U سیستم
systems U سازگان
systems U هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems U طریقه
systems U سلسله رشته
systems U همستاد روش
systems U اصول وجود
systems U دستگاه
systems U اسلوب
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. U او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
systems program U برنامه سیستم
systems programer U برنامه نویس سیستم
systems programmer U برنامه نویس سیستم
systems programming U برنامه نویسی سیستم
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
systems progarmmer U برنامه نویس سیستم ها
operating systems U سیستم عامل
systems analysis U سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
systems analysis U شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems analysis U نظام شناسی
systems analysis U تحلیل سیستم
systems software U نرم افزار سیستم
systems analyst U تحلیل گر سیستم
systems analyst U تحلیلگر سیستم
pos systems U فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
framing systems U سیستمهای قابدار
bifurcated systems U سیستمهای دو چنگاله
nervous systems U دستگاه عصبی
nervous systems U دستگاه پی
nervous systems U سلسله عصب
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
systems analysis U برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
systems console U پیشانه سیستم ها
systems manual U کتاب راهنمای سیستم
systems library U کتابخانه سیستم ها
systems house U خانه سیستم ها
systems flowchart U روندنمای سیستم
systems engineer U مهندس سیستم
systems disk U دیسک سیستم ها
systems approach U رویکرد نظام نگر
systems analyzer U تحلیل گر سیستم
systems analysis U تحلیل سیستم ها
systems console U میزفرمان سیستم ها
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
systems network architecture U روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
public address systems U دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
association in information systems U انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
certified systems professionals U CSP
systems network architecture U معماری شبکه سیستم ها
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
association in information systems U professionals
information processing systems U نظامهای خبرپردازی
man machine systems U نظامهای انسانی- ماشینی
systems application architecture U معماری کاربردی سیستم ها
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com