English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To bring a matter to successful issue . U کاری را به نتیجه رساندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to carry something to a successful issue U چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
To raise a question . To bring up a matter . U موضوعی رامطرح کردن
to bring the matter before a court [the judge] U دعوایی را در حضور قاضی آوردن
successful <adj.> U موفق
successful <adj.> U موفقیت آمیز
successful U عاقبت بخیر
successful U نیک انجام
successful U پیروز
successful U موفق
successful U کامیاب
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
issue U انتشار دادن صدور
issue U انتشار
issue U موضوع دعوی
issue U ممر
issue U افتتاح کردن
issue U صادر کردن
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
over issue U زیاد انتشاردادن
of no issue U بیهوده
of no issue U بی نتیجه
at issue U موضوع بحث
issue U صدور مطلب
issue U مسئله قضیه تحویل جنس
issue U توزیع کردن
issue U موضوع
issue U بر امد
issue U انتشار دادن
issue U ناشی شدن
issue U صادر شدن
issue U خارج شدن
issue U بیرون امدن
issue U نشریه فرستادن
issue U پی امد
issue U رواج دادن
issue U موضوع شماره
issue U صادرکردن
issue U توزیع
issue U نتیجه بحث
issue U کردار اولاد
issue U عمل
issue U نوع
issue U نژاد
issue U مسئله
to die without issue U بدون اولاد مردن
general issue U ملزومات ارتش
issue [outcome] U نتیجه [بحثی ]
general issue U تدارکات عمومی ارتش
gratuitous issue U اماد پیشکشی
fiduciary issue U اسکناسهای اعتباری
to revisit an issue U مسئله ای را بازدید کردن
This question is not at issue. U بحث روی این موضوع نیست.
issue a warning U اخطار صادر کردن
to put to the issue U بطور متنازع فیه مطرح کردن
to issue instructions U دستور صادر کردن
gratuitous issue U لباس پیشکش
issue a credit U افتتاح اعتبار
issue a guarantee U صدور ضمانتنامه
unit of issue U واحد توزیع
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
I wI'll not comment on this issue. U درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
To settle the issue one way or the other. U تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on). U صلاحت نیست با من طرف بشوی
unit of issue U مبنای توزیع
loose issue U تدارکات خارج شده از بسته بندی
loose issue U تدارکات روباز
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
issue priority U تقدم توزیع اماد
issue price U قیمت اعلام شده
issue pea U داغ نخود
issue of law U نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue of fact U نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue note U برگه صدور
issue commissary U کارپردازی یادفتر توزیع
issue commissary U مسئول توزیع
to put to the issue U در معرض داوری گذاشتن
issue [outcome] U بر آمد
bond issue U صدور اوراق قرضه
side issue U مسئله فرعی
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
the German issue U مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
May be I can interest you in this issue . U شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
basic of issue U مبنای توزیع
side issue U موضوع فرعی
issue [outcome] U پایان
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
To lock horns with someone. To take issue with someone. U با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
join issue with a person U با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
he rode me off on a side issue U نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
free issue system U سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
issue [of something] [ID card or check] U صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
I feel relieved because of that issue! U خیال من را از این بابت راحت کردی!
issue [of something] [ID card or check] U انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
starting with the issue of July 1 U هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
Dont sidetrack the issue. U خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . U موضوعی را ماست مالی کردن
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
matter U امر قضیه
matter U کالا
matter U مطلب چیز
matter U اهمیت
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
it does not matter U اهمیت ندارد
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
matter U امر
matter of U موجبات گله گزاری
matter of course U چیز عادی
what matter? U چه اهمیت دارد
what is the matter U جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
the f.of the matter U حقیقت امر
What is the matter with you? U چته ؟
no matter U چیزی نیست
matter U ماده
matter U جسم
matter U ذات
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
matter U ماهیت جوهر
matter U موضوع
matter of course U بدیهی نتیجه منطقی
matter of course U چیز طبیعی
to e. into a matter U مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
no matter U اهمیت ندارد
does it matter to you U ایا برای شما اهمیت دارد
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
to have no say [in that matter] U پاسخگو نبودن [در این قضیه]
In this matter U در این بابت [قضیه]
What is the matter? U موضوع چه است؟
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
What is the matter? U چه خبر است؟
What's the matter? U موضوع چیه؟
That's quite another matter. U این که کاملا موضوع دیگری است.
for that matter U از ان باب
in this matter U در این باب
in this matter U در این امر
matter <idiom> U مهم بودن
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
matter of course <idiom> U عادت،راه عادی،قانون
for that matter <idiom> U به همان علت
matter U قالب
no matter <idiom> U صرفنظر
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
in this matter U دراین امر
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
to inquire into a matter U مطلبی را باز جویی
white matter U ماده سفید
to inquire into a matter U کردن
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
the point [of the matter] U اصل مطلب
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
A matter of expediency . U یک امر مصلحتی
When wI'll the matter come up for discussion ? U موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
root of the matter U اصل مطلب
matter-of-fact <idiom> U چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
matter of fact <idiom> U چیزی واقعا درست باشه
What is the matter with you ? what ails you? U شما را چه می شود
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
that is a matter of habit U کار عادت است
anti matter U ضد ماده
matter of couurse U چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
matter on hand U موضوع بحث
fluoresent matter U ماده فلوئورسان
matter on hand U مانحن فیه
matter wave U موج مادی
gospel of matter U انجیل متی
conservation of matter U بقای ماده
coloring matter U ماده رنگ
coloring matter U رنگ
printed matter U مواد چاپی
front matter U مقدمه
front matter U پیش گفتار
interstellar matter U ماده بین- ستارهای
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
gray matter U ماده خاکستری
gray matter U ماده خاکستری بافت عصبی مغز
bituminous matter U ماده قیری
matter in hand U موضوع مورد بحث
matter and form U جوهر و عرض
the matter was kept private U مطلب را پوشیده نگاه داشتند
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
that is a matter of habit U موضوع عادت است
tellurian matter U ماده زمینی
post matter U چیزهای پستی
post matter U محمولات پستی
printed matter U اوراق چاپی
matter of fact U بطور واقعی
printed matter U مطبوعات
the matter in hand U موضوع مورد بحث
matter-of-fact U حقیقت امر
the matter is perplexed U موضوع درهم است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com